متاثر

معنی کلمه متاثر در لغت نامه دهخدا

متأثر. [ م ُ ت َ ءَث ْ ث ِ ] ( ع ص )پذیرنده اثر چیزی را. ( آنندراج ). پذیرفته شده از اثر چیزی و اثر کرده شده. ( ناظم الاطباء ). || مأخوذ از تازی ؛ متألم و غمگین و مهموم و مغموم و مضطرب و متفکر. ( ناظم الاطباء ). اندوهگین و منفعل. ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). و رجوع به تأثر شود.
- متأثر شدن ؛ غمگین شدن : شاه چون این مقدمات استماع کرد و این مقامات بشنید متأثر و متفکر شد. ( سندبادنامه ص 76 ).
- متأثر کردن ؛ غمگین کردن.
- متأثر گردیدن ؛ اثر پذیرفتن.
- || اندوهگین شدن : مردم در ایام دولت از نکبات متأثر نگردد... ( مرزبان نامه ).
- متأثر گشتن ؛ متأثر گردیدن. رجوع به ترکیب قبل شود.
|| برگزیده. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه متاثر در فرهنگ معین

( متأثر ) (مُ تَ ءَ ثِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) اندوهگین ، متألم .

معنی کلمه متاثر در فرهنگ عمید

۱. اثر پذیرنده.
۲. اندوهگین، آزرده خاطر.

معنی کلمه متاثر در فرهنگ فارسی

اثرپذیر، اندوهگین، آزرده خاطر
(اسم ) ۱ - آنکه اثر پذیرد اثر پذیر . ۲ - اندوهگین متالم جمع : متاثرین .

جملاتی از کاربرد کلمه متاثر

شاه خوبان، چو دید آن حالت متاثر شد از چنان حالت