معنی کلمه مبین در لغت نامه دهخدا
مبین. [ م ُ ب َی ْ ی َ ] ( ع ص ) بیان کرده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || پیدا و آشکار کرده شده. ( ناظم الاطباء ). هویدا. آشکار. روشن :
گفتم تبرک مدح سلاطین مبین از آنک
سحر مبین به شعر مبین درآورم.خاقانی.سلیمان وار مهر حسبی اﷲ
مرا بر خاتم دل شد مبین.خاقانی.مخایل نجابت بر ناصیه او معین و دلایل شهامت بر جبین او مبین. ( سندبادنامه ص 42 ).
قلب رقیق چند بپوشد حدیث عشق
هرچ آن به آبگینه بپوشی مبین است.سعدی.- مبین گردیدن ؛ آشکار گردیدن. روشن شدن : تا حقیقت این حال مبرهن شود و اسرار این دعوی مبین گردد. ( سندبادنامه ص 129 ).
- مبین گشتن ؛ هویدا شدن. آشکار شدن : و لمعان انوار سروری در جبین او مبین گشته. ( گلستان ).
|| نزد اصولیان نقیض مجمل است و آن لفظی است متضح الدلالة و همانطور که مجمل منقسم میشود به مفرد و مرکب مبین هم گاه در مفرد است و گاه در مرکب... و بالجمله مبین در مقابل مجمل و نقیض آنست. و آن است که دلالتش بر مراد آشکار باشد چه آنکه بنفسه بین باشد مانند «واﷲ بکل شی علیم » که افاده این جمله مر شمول علم حق را نسبت به تمام اشیاء از لغت و بنفسه است نه به امری خارج از لغت. و گاه به امری دیگر مبین و آشکار شده است مانند «اقیموا الصلوة» که بعد از بیان نحوه آن به فعل یا قول مبین شده است و همین طور است عام مخصص و بنابراین اطلاق ؛ مبین در نوع اول از باب مجاز و مسامحه است والا آنچه خود ظاهر باشد مبین نباشد ومبین آن باشد که خود مجمل بوده است و بواسطه امری دیگر مبین شده است مبین به کسر یا امری است که بوسیله آن مجملی بیان شود و چنانکه مُخصِص امری است که بدان عامی خاص شود. مُبَیَّن گاه قول است که مجمل آید و بعداً بوسیله کلمه یا جمله دیگر بیان شود مانند «صفراء فاقع لونه » که بیان حالت بقره را کند در «ان اﷲ یأمرکم ان تذبحوا بقرة» و مانند گفتار نبی «فیما سقت السماءالعشر» که بیان تفصیل زکوة است و فعل باشد مانند کتابت ، عقود و اشارات و انجام آن بتفصیل از طرف معصوم چنانکه حضرت رسول با فعل و عمل خود تفصیل نماز و حج را برای مؤمنان بیان کردند و در هر حال قطعی است که تأخیر بیان مجمل از وقت حاجت ناپسند و زشت است. زیرا نتیجه آن تکلیف مالایطاق است. لکن تأخیر بیان از وقت خطاب جائز است برای مصالح خاص از جمله آزمایش مکلف و تحریض آن بر فعل. در این مورد نیز بعضی از اصولیان روا ندانند. و بعضی گویند در مثل عام و مطلق روا نباشد حتی از وقت خطاب. اما در مواردی که اصولاً ظهوری ندارد و مجمل محض است تأخیر بیان آن از وقت خطاب روا باشد. ( ازفرهنگ علوم نقلی و ادبی سیدجعفر سجادی ).