مبغی

معنی کلمه مبغی در لغت نامه دهخدا

مبغی. [ م َ غا ] ( ع اِ ) نوع ِطلب. || مکان طلب. ( فرهنگ فارسی معین ).
مبغی. [ م َ غی ی ] ( ع ص ، اِ ) مَبغیَّة. مطلوب و خواسته و جسته. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). مطلوب. ج ، مباغی. ( از فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه مبغی در فرهنگ معین

(مَ غا ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - نوع طلب . ۲ - مکان طلب .
(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ص . ) مطلوب ، ج . مباغی .

معنی کلمه مبغی در ویکی واژه

مطلوب ؛
مباغی.
نوع طلب.
مکان طلب.

جملاتی از کاربرد کلمه مبغی

یزید فی احدهما و ینقص من آ الآخر ای لا یخفی علیه شی‌ء فیهما و لا یعجز عن شی‌ء اراده، «وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ» لما یقال للمظلوم، «بَصِیرٌ» بما یعامل به قادر علی نصره، و قیل سمیع یسمع ما یجری بین الظّالم و المنتصر، بصیر یبصر ما یجری بین الباغی و المبغی علیه، فیجزیهم بما یستحقّونه.