مبطون

معنی کلمه مبطون در لغت نامه دهخدا

مبطون. [ م َ ] ( ع ص ) دردمند شکم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آن که نالد از شکم. ( مهذب الاسماء ). دردمند شکم وگرفتار درد شکم و بیماری شکم. ( ناظم الاطباء ). نعت مفعولی از بطن ، دردمند شکم ، آنکه درد شکم دارد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). کسی را گویند که از شکم علیل باشد و در اصطلاح پزشکان کسی را گویند که به سبب ضعف معده به مدت چند ماه به اسهال مبتلا باشد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ):... و اینجا درد دندان و کلفه بر روی پدید آمد و مبطون شدم و زانوها از آب خوردن بدرد است. ( معارف بهأولد ص 44 ). || ( در اصطلاح فقه ). کسی که همواره از او باد غایط خارج شود و به اندازه یک نماز فرصت و مهلت نداشته باشد. چنین شخص باید برای هر نماز یک وضو بگیرد. ( از شرح اللمعه ، ج 1 ص 93 ).

معنی کلمه مبطون در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - کسی که به درد شکم مبتلی شود. ۲ - مبتلی به اسهال مزمن . ۳ - کسی که همواره از او باد و غایط خارج شود و به اندازة یک نماز فرصت و مهلت نداشته باشد، چنین شخص باید برای هر نماز یک وضو بگیرد.

معنی کلمه مبطون در فرهنگ عمید

۱. (فقه ) کسی که نمی تواند غایط و باد خود را نگه دارد و باید برای هر نماز وضوی خود را تجدید کند.
۲. آن که شکمش درد می کند.

معنی کلمه مبطون در فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - کسی که بدرد شکم مبتلی شود . ۲ - مبتلی به اسهال مزمن : و اینجا درد دندان و کفله بر روی پدید آمد و مبطون شدم و زانو ها از آب خوردن بدرد است . ۳ - کسی که همواره از او باد و غایط خارج شود و بانداز. یک نماز فرصت و مهلت نداشته باشد چنین شخص باید برای هر نماز یک وضو بگیرد .

معنی کلمه مبطون در ویکی واژه

کسی که به درد شکم مبتلی شود.
مبتلی به اسهال مزمن.
کسی که همواره از او باد و غایط خارج شود و به اندازة یک نماز فرصت و مهلت نداشته باشد، چنین شخص باید برای هر نماز یک وضو بگیرد.

جملاتی از کاربرد کلمه مبطون

و گفته‌اند که در آخر عمر مبطون گشت در جامع ری یک شبانروز شصت بارغسل کرده بود و بهر باری که غسل کردی دو رکعت نماز کردمی باز بقضا بیامدی یکی در آنحال از او پرسید که هیچت آرزو می‌کند گفت: پارهٔ جگر بریان پس آخر در میان آب غسل کرد و جان بداد او را به خانه بردند بزرگی درآمد پارهٔ نان دید در زیر بالین او گفت: اگر این پارهٔ نان ندیدمی برو نماز نکردمی که نشان آن بودی که هم در آن توکل نمرده است و از آنجاعبور نکرده است مرد باید که بر هیچ صفت ناستد تا رونده باشد ونه در توکل مقام کند و نه در صفت دگر که ایستادن روی ندارد.
و از ابراهیم خواص رحمة اللّه علیه می‌آید که: وی اندر جامع ری مبطون بود. اندر یک شبانروز شصت غسل بکرده بود. آخر وفاتش در میان آب بود.