مبشر

معنی کلمه مبشر در لغت نامه دهخدا

مبشر. [ م ُ ب َش ْ ش ِ ] ( ع ص ) مژده ور. ( از منتهی الارب ). خبر خوش رساننده. ( آنندراج ) ( غیاث ). بشیر و بشارت دهنده و مژده دهنده. ( ناظم الاطباء ). مژده دهنده. ( مهذب الاسماء ). مژده دهنده. نویدگر. نویدرسان. مُقَزِّع. بشارت دهنده. بشیر. مژده آور. ج ، مبشرین. ( یادداشت دهخدا ) : یا ایهاالنبی انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیرا. ( قرآن 44/33 )... لمابین یدی من التوریة و مبشراً برسول یاتی من بعدی اسمه احمد... ( قرآن 6/61 ). نامه ای رسید از وی با سه سوار مبشر که علاءالدوله پسر کاکو را لشکر منصور هزیمت افتاد و آن نواحی جبال آرام گرفت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 51 ).فرمود تا بوق و دهل زدند و مبشران را بگردانیدند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 40 ). اسماعیل سخت شاد شد و مبشران را بسیار چیز دادند. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 701 ).
همیشه دولت و اقبال سوی او بینی
یکی به فتح مبشر یکی به سعد بشیر.مسعودسعد.چو هدهدی که سحر خاست بر سلیمان وار
مبشر دم صبح آمد و برید صبا.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 814 ).مرا مبشر اقبال بامداد پگاه
نوید عاطفت آورد از آستانه شاه.ظهیرالدین فاریابی.صاحب کافی الکفاةاسماعیل بن عباد، مبشران را به اقطار امصار ممالک دوانید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 71 ).
بشر حافی را مبشر شد ادب
سر نهاد اندربیابان طلب.مولوی.تا که این هر دو صفت ظاهر شود
آن مبشر گردد این منذر شود.مولوی.بانگ می زد کای مبشر باش شاد
و آن دگر بشناخت بیهوش اوفتاد.مولوی.مبشران روان شدند و منشورها به هر طرفی فرستادند. ( جهانگشای جوینی ). || قصد ازذکر این لفظ در عهد جدید کسی میباشد که بشارت نجات را به مردم داده از جایی به جایی دیگر رود و کنایس را به اسم مسیح بنا نماید. ( از قاموس کتاب مقدس ).
مبشر. [ م ُ ش َ ] ( ع ص ) شادکرده شده به خبرهای خوش. ( ناظم الاطباء ). || رجل مؤدم مبشر؛ مرد دانا و تجربه کار. ( منتهی الارب ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
مبشر. [ م ُ ب َش ْ ش ِ ] ( اِخ ) ابن احمدبن علی بن احمدبن عمرو مکنی به ابی الرشید و ملقب به برهان رازی از علماء ریاضی قرن ششم هجری است. اصلاً از اهل ری و مولدش بسال 530 هَ. ق. در بغداد بود. به قول ابن قفطی در زمانهای نزدیک به ایام وی ، او در بغداد میزیست ؛ از بزرگان فضلاء زمان خود در حساب و خواص اعداد و جبر و مقابله و هندسه و هیئت بود؛ ودر اغلب علوم نظر داشت و شاگردان چندی از محضر درس وی استفاده می کردند و در ایام ناصرلدین اﷲ متعین گردید. و با ناصر دوستی داشت و چون ناصر خواست کتبی وقف کند و در مدرسه نظامیه بغداد و رباط خاتونی سلجوقی بگذارد برهان رازی را مأمور اختیار کتب لازم از کتابخانه خلافت کرد. خلاصه وی در ایام عمر محترم زندگانی کرده و مال کثیری بیندوخت و تا آخر عمر به تدریس علوم ریاضی اشتغال داشته ؛ و از طرف ناصر به نمایندگی نزد عادل بن ابی بکربن ایوب پادشاه که قصد تصرف بلاد موصل را کرده بود رفت ؛ و در نصیبین عادل را ملاقات کرد و در آنجا در سال 589 وفات یافت. ( از گاهنامه سید جلال تهرانی ص 36 ). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی شود.

معنی کلمه مبشر در فرهنگ معین

(مُ بَ شَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) بشارت داده شده ، مژده داده .
(مُ بَ شِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) مژده دهنده ، بشارت دهنده .

معنی کلمه مبشر در فرهنگ عمید

بشارت داده شده.
بشارت دهنده، مژده دهنده.

معنی کلمه مبشر در فرهنگ فارسی

بشارت دهنده، مژده دهنده
( اسم ) بشارت دهنده مژده دهنده : محمد ص در خواب بود که مبشر آمد ... جمع : مبشرین . یا مبشر بنام . عیسی ع که مردم را بظهور خاتم پیغمبران بشارت داده و گفت : و مبشرا برسول یاتی من بعدی اسمه احمد .
ابو محمد جعفر این مبشر معتزلی

معنی کلمه مبشر در فرهنگ اسم ها

اسم: مبشر (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mobaššer) (فارسی: مبشر) (انگلیسی: mobashsher)
معنی: نوید دهنده، آن که خبر خوش و مژده می دهد

معنی کلمه مبشر در دانشنامه آزاد فارسی

مُبَشِّر (Evangelist)
(یا: تبشیری) مبلّغ مسیحیت؛ به ویژه مبلغی که به اطراف و اکناف سفر و در جلسات سخنرانی می کند. نیز به نویسندگان اناجیل چهارگانۀ متّی، مرقس، لوقاو یوحنااطلاق می شود.

معنی کلمه مبشر در ویکی واژه

بشارت داده شده، مژده داده.
مژده دهنده، بشارت دهنده.

جملاتی از کاربرد کلمه مبشر

اسدالله مبشری دانش آموختهٔ دانشکده حقوق دانشگاه تهران و دارندهٔ مدرک دکترا از فرانسه بود که در دههٔ بیست، سمت دادستان شهرهای شیراز و اصفهان را داشت. در دولت ملی مصدق، مستشار دیوان عالی کشور و مدیر کل دادگستری شد. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ برای مدتی تحت تعقیب حکومت نظامی بود و زندانی شد.
رفت مه صوم و عید میمون آمد هست مبشر به فتح های فراوان
بمژده گفت که امروز بر کرانه ی راه مرا مبشر اقبال بامداد پگاه
ره تو سر بسر آراست نوبهار گزین تو می خرام به صد مرتبت مبشر وار
نخیزد ز جا، گر بباغ بهشتش بشیر و مبشر کشند از دو جانب
زان باده یی که آدم از آن توبه اش قبول زان باده یی که نوح شد از وی مبشرا
بر مبشر دوستان او زرافشان می‌کنند از نشاط آنک شاهنشاه ایران می‌رسد
عادل همام دولت و دین مرزبان ملک کز عدل او مبشر مهدی زمان ماست
از شاگردان وی از اول انقلاب تاکنون می‌توان صدیقی، فلاح زاده، نواب حجازی، غلامحسین محسنی اژه‌ای، مصلحی، مبشری عارف نام برد. [نیازمند منبع]
چه گاو که می‌سزد به قربان از بهر مبشر آن مبشر
۱. در باب حکمت زندگی، ترجمه محمد مبشری، نشر نیلوفر، ۲۷۷صفحه
نه عجب گر کنون مبشر فتح پر برآرد چو جعفر طیار
مرا مبشر فرخنده فال خوش خبری بگوش هوش رسانید موسم سحری