معنی کلمه مبدع در لغت نامه دهخدا
مکن هرگز بدو فعلی اضافت گر خرد داری
بجز ابداع یک مبدع کلمح العین او ادنی.ناصرخسرو ( دیوان ص 27 ).خدای مبدع هرچ آن ترا به وهم و به حس
محاط و مدرک و معلوم و مبصر است و مشار.ناصرخسرو.بشناس مبدع را زخالق تا نداری همسرش
حیدر همین کرده ست اشارت خلق را بر منبرش.ناصرخسرو.شده حیران همه در صنع صانع
همه سرگشتگان شوق مبدع.
ناصرخسرو ( روشنایی نامه ،دیوان چ تهران ص 520 ).
به مکتب جبروت و به علم القرآن
به مبدء ملکوت و به مبدع الارباب.خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 51 ).حمد و ثنا مبدعی را که از بدایت صباح وجود تا نهایت روح عدم هر چه هست در حد پادشاهی اوست. ( جوامعالحکایات ).
مبدع است و تابع استاد نی
مسند جمله ورا اسناد نی.مولوی. || طرز نو نهنده در شعر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
مبدع فحلم به نظم و نثر شناسند
کم نکنم تا زیم ولای صفاهان.خاقانی.در مدحت تو مبدع سحرآفرین منم
شاید دریغ مبدع سحرآفرین خوری.خاقانی.مفلقی فرد ار گذشت از کشوری
مبدعی فحل از دگر کشور بزاد.خاقانی.|| ( اِخ ) یکی ازصفات باری تعالی است. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). مراد ذات حق تعالی است که مبدع کل است. ( فرهنگ لغات واصطلاحات فلسفی سیدجعفر سجادی ). ابداع کننده که ذات حق است که مبدع کل است ، و احق و اولی به اسم مبدع موجودی است که بلافاصله از ذات حق صادر شده باشد... ناصرخسرو گوید: آنچه مرکب از غیر نباشد مبدع گویند بنابراین عناصر اربعه مبدعند در حال محوضت و خلوص. ( فرهنگ علوم عقلی سیدجعفر سجادی ). و رجوع به ابداع شود. || ( ع ص ) بدعت گذارنده. || ملحد و پیشوای اهل بدعت. ( ناظم الاطباء ).
مبدع. [ م ُ دَ ] ( ع ص ، اِ ) ابداع شده. اختراع شده. آفریده : نخستین مبدعی است که خدای او را ابداع کرده است. ( جامع الحکمتین ). || ( اصطلاح فلسفی ) عبارت از موجودی است که مسبوق به ماده و مدت نباشد... شیخ گوید هر موجودی که وجودش مسبوق به ماده نباشد مبدع است و شایسته و احق برای آنکه مبدع نامیده شود. موجودی است که بلاواسطه از ذات حق کسب فیض کرده و وجود یافته است که عقول می باشد. و گوید محدثی که مستوجب زمان نیست یاوجودش بعد از لیس مطلق است و یا بعد از لیس غیرمطلق است و بلکه بعد از عدم مقابل خاص در ماده ای موجود است ، هرگاه وجودش بعد از لیس مطلق باشد نحوه صدور اواز علت صدور ابداعی است و برترین انحاء اعطاء وجود است. ( فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی سیدجعفر سجادی ).