مباهی

معنی کلمه مباهی در لغت نامه دهخدا

مباهی. [ م ُ ] ( ع ص ) مباهات کننده و فخرکننده و نازکننده.( ناظم الاطباء ). فخرکننده و نازنماینده. ( آنندراج ). نازکننده و فخرکننده. مفتخر. سربلند. سرفراز. سرافراز. نازنده. فاخر. بالنده. آنکه تفاخر کند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || مغرور و خودستاینده. || سرافراز کرده شده. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه مباهی در فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - مباهات کننده ، فخر کننده . ۲ - مغرور.

معنی کلمه مباهی در فرهنگ عمید

فخر کننده.

معنی کلمه مباهی در فرهنگ فارسی

فخرکننده
( اسم ) افتخار کننده مفتخر مباهات کننده : بموجب صدور این فرمان مبارک سوسیته آنونیم مزبور را بسمت فورنیتری مخصوص خودمان مباهی و سر بلند فرمودیم .

معنی کلمه مباهی در ویکی واژه

مباهات کننده، فخر کننده.
مغرور.

جملاتی از کاربرد کلمه مباهی

ای مباهی به دولت شاهی وز قوانین مملکت آگاهی
دگر یک زان شهاب دین و دولت بدات او مباهی ملک و ملت
گروهی با شکوه پادشاهی به تاج شوکت شاهی مباهی
آنها که یکی حرف بدانند ز قرآن بر جمله کتب مفتخرانند {و مباهی}
وجودش مظهر سرِّ الهی به تخمیرش ید قدرت مباهی
خاص تو خلافت الهی شاهان به خلافتت مباهی
فالی زدم آن روز به دیدار تو و امروز هستم به عیان گشتن آن فال مباهی
تا هست هر جوادی، از شغل خود مباهی تا هست هر سوادی با اصل خود مطابق
ایا زمانه مباهی ببنده بودن صدرت توئی که مصدر مطلق بصدری و ببها بر
چون نشوم به دولت بندگی تو مفتخر من که به منصب سگی بر در تو مباهیم
گاهشماری جلالی توسط عده‌ای از ریاضی دانان ایرانی از جمله حکیم عمر خیام، ابوحاتم مظفر اسفزاری، ابوالعباس لوکری، محمد بن احمد معموری، میمون بن نجیب واسطی، ابن کوشک بیهقی مباهی و در رأس آنان ابوالفتح عبدالرحمان منصور خازنی در ۳ رمضان ۴۷۱ هجری قمری تدوین شد. کار تدوین این تقویم در دورهٔ جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی با فرمان خواجه نظام‌الملک و محل رصد آن شهرهای اصفهان (پایتخت سلجوقیان)، ری و نیشابور ذکر شده‌است.