معنی کلمه مبادله در لغت نامه دهخدا
- مبادلة الرأسین ؛ نزد بعضی بلغاء آن است که دو لفظ متجانس در کلام آرند که در اول حروف مختلف باشند. چون سلام و کلام و سلامت و ملامت و این از مخترعات... امیرخسرو دهلوی است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ، ج 1 ص 146 ).
مبادله. [ م ُ دَ / دِ ل َ / ل ِ ] ( از ع ، اِمص ) معاوضه. ( ناظم الاطباء ). مقابضه. معاوضه. قبض. مقابله. تاخت زدن. پایاپای. تهاتر. سودا. مغایره. غیار. تاخت. بدل کردن چیزی به دیگری. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). چیزی را با چیز دیگری بدل کردن. شیئی را بجای چیز دیگری گرفتن معاوضه. ج ، مبادلات. || ( اصطلاح بانکی ) تبدیل وجه کشوری با وجه رایج کشور دیگر ، ج ، مبادلات. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به مبادلة شود.