مایملک

معنی کلمه مایملک در لغت نامه دهخدا

مایملک. [ ی ُ / ی َ ل َ ] ( اِ مرکب ) مال. دارایی : مایملک او تنها یک خانه و یک مزرعه بود. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || ( اصطلاح فقهی ومدنی ) قسمت مثبت از دارایی شخص را گویند، شامل دیون نمی شود. ( ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ).

معنی کلمه مایملک در فرهنگ معین

(یَ لَ ) [ ع . فعل ] (اِ. ) دارایی ، مال .

معنی کلمه مایملک در فرهنگ عمید

آنچه در تصرف کسی باشد، دارایی.

معنی کلمه مایملک در فرهنگ فارسی

آنچه درتصرف کسی باشد، دارایی کسی
مال دارایی
( جمله فعلی اسم ) آنچه بملکیت در آید هستی دارایی .

معنی کلمه مایملک در ویکی واژه

فعل
دارایی، مال.

جملاتی از کاربرد کلمه مایملک

وی حکم کرد که مردان باید کشته شوند، مایملک باید تقسیم شود، و زنان و کودکان باید به اسیری گرفته شوند. محمد با این حکم موافقت کرد، آن را چون حکم خدا دانست، سپس اعضای مرد قبیله سر زده شدند.
اصل عدم تجاوز یا اصل عدم شروع زور؛ یک موضع اخلاقی ست که اظهار می‌دارد که تجاوز ذاتاً نامشروع است. حقوق مالکیت و عدم تجاوز به‌طور نزدیکی بهم پیوسته‌اند زیرا آنچه تجاوز است به حقوق فرد وابستگی دارد. بدین منظور، تجاوز آغاز یا تهدید خشونت علیه یک شخص یا مایملک مشروعاً در تملک دیگری تعریف می‌شود.
میرزایوسف مستوفی‌الممالک، اراضی بالادست محله سنگلج را تا فاصله بالای آب کرج در تیول خود داشت. او بخشی از آن را به پسرش «حسن مستوفی‌الممالک» بخشید و باغ حسن‌آباد، واقع در همین حوالی میدان حسن‌آباد ساخته شد. در بالادست میدان، یوسف‌آباد شکل گرفت و در انتها به محله بهجت‌آباد که اقلیت ارامنه در آن زندگی می‌کردند، ختم می‌شد که تماماً جزو مایملک میرزا یوسف مستوفی الممالک بود.