ماکو
معنی کلمه ماکو در لغت نامه دهخدا

ماکو

معنی کلمه ماکو در لغت نامه دهخدا

ماکو. ( اِ ) دست افزار جولاهگان که بدان جامه بافند. ( برهان ). دست افزار جولاهان که ماشوره را در آن کنند و بدان جامه بافند. ( آنندراج ). آلتی است آهنی جولاهگان رابه هندی آن را نال گویند. ( غیاث ). مکو. ( ناظم الاطباء ). مکوک. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
در شتاب سیر بر چرخ قماش
صورت ماکو هلال آسا خوش است.نظام قاری ( دیوان البسه ص 43 ).وشیع، وشیعة؛ ماکوی بافنده. ( از منتهی الارب ).
- ماکوزن ؛ آنکه ماکو بکار برد. بافنده :
ز آغاز جبریل آهنجه کار
به فرجام ادریس ماکوزنش.اثیر اخسیکتی ( از آنندراج ).- ماکونورد ؛ از دست افزارهای بافندگی قدیم :
نیست بافنده کس به دست افزار
نه به ماکونورد و پا افشار.شیخ آذری.
ماکو. ( اِخ ) نام ولایتی است به آذربایجان که اکراد محمودی به تصرف دارند و بر آن کوه حصنی است از سنگ که معبری ندارد و اگر خواهند کسی یا چیزی را بالا کشند باید ریسمان فرو گذارند و به آن بسته بالا کشند والا محال است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). ماکواز شهرستانهای آذربایجان غربی است و از طرف شمال به رودخانه قره سو و کشور ترکیه و از جنوب به شهرستان خوی و از مشرق به رودخانه ارس و کشور جماهیر شوروی و از مغرب به کشور ترکیه محدود است. آب و هوای شهرستان نسبت به پستی و بلندی متغیر است بدین معنی که هوای پلدشت معتدل مایل به گرمی و قسمتهای غربی ( دهستانهای آواجیق و چالدران ) سردسیر است. این شهرستان دارای چهار رشته رودخانه معروف می باشد که عبارتند از: 1-روخانه ارس که در شمال غربی شهرستان در نقطه «دمیرقاپو» وارد این شهرستان می شود و در جنوب شرقی قریه ٔ«دره شام » از شهرستان ماکو خارج می گردد. 2- رودخانه زنگمار ( ماکوچای ) که از کوههای مرزی ایران و ترکیه سرچشمه می گیرد و قسمت عمده آن از وسط شهر عبور می کند. 3- رودخانه قره سو که از چشمه و باتلاقهای بورالان سرچشمه می گیرد و قسمتی از مرز ایران و ترکیه را تشکیل می دهد. 4- رودخانه ساری سو که از باتلاقهای بایزید کشور ترکیه سرچشمه می گیرد و در 5 کیلومتری بازرگان وارد کشور ایران و شهرستان ماکو می گردد. کوههای عمده این شهرستان عبارت است از: 1- کوههای مرز ایران و ترکیه که بنام ساری چیچیک و ساری چین معروف است و ارتفاع این کوهها در حدود 2500 تا 3200 متر است. 2- کوه سکار که در غرب دهستان به به جیک واقع و ارتفاع آن 3050 متر است. 3- کوه چرکین که در غرب دهستان قلعه دره سی واقع و ارتفاع آن 3000 متر است. شهرستان ماکو از سه بخش بنام حومه ، پلدشت ، سیه چشمه تشکیل شده است و جمع قراء آن 386 آبادی بزرگ و کوچک است. محصول عمده شهرستان غلات و حبوبات و پنبه و توتون و کشمش و کرچک و بزرک و کنجد است. راههای شوسه آن عبارت از شوسه ماکو به پلدشت و ماکو به بازرگان و ماکو به خوی می باشد و بقیه راهها مالرو و صعب العبور است. در این شهرستان چهار چشمه آب معدنی وجود دارد که در آبادی شوط و آبادی یاشکند و قریه زیوه بالا و آبادی استی سو ( آب گرم ) واقع شده است. ایلهای جلالی و میلان و حیدرانلو از عشایر معروف این شهرستان بشمار می روند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ). شهرستان ماکو در حدود 7125 کیلومتر مربع مساحت دارد و از نظر تقسیمات کشوری تابع استان آذربایجان غربی است. در سرشماری آبان ماه 1345 دارای 100854 تن سکنه بود که محل سکونت ثابت داشتند. تراکم جمعیت در این شهرستان 1412 نفر در کیلومتر مربع است. ( از نشریه مرکز آمار ایران ج 54 آبان ماه 1345 ).

معنی کلمه ماکو در فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - وسیله ای در ماشین بافندگی که ماسوره بر روی آن قرار می گیرد. ۲ - میله ای در چرخ خیاطی که قرقره بر روی آن قرار می گیرد.

معنی کلمه ماکو در فرهنگ عمید

۱. جایی در چرخ خیاطی که ماسوره در آن قرار می گیرد.
۲. وسیله ای که نخ را دور آن پیچیده و از لای تارها عبور می دهند.

معنی کلمه ماکو در فرهنگ فارسی

شهریست در شمال غرب ایران نزدیک مرز اتحاد شوروی و ترکیه مرکز شهرستان ماکو ۱۱۹۶۶ تن سکنه . ماکو در قدیم قلعه ای بود بنام [ قابان ] که چون محل دزدان بود شاه عباس آنرا خراب کرد . بنای شهر امروزی ماکو را میتوان از سال ۱٠۱۲ ه. ش . دانست .
آلتی است درچرخ خیاطی، ونیزافزاری است دربافندگی
( اسم ) ۱- دست افزار جولاهان که ماسوره را در آن کنند وبدان جامه بافند . ۲- جای ماسوره در چرخ خیاطی : خیاط پسری بود بدستش ماکو گفتمش دلی که برده ای از ما کو ?... ( شاطر عباس صبوحی )

معنی کلمه ماکو در دانشنامه عمومی

ماکو (مجارستان). شهر ماکو ( به مجاری: Makó ) در چونگراد - چاناد در کشور مجارستان واقع شده است. جمعیت این شهر ۲۴٫۹۸۶ نفر است.
معنی کلمه ماکو در فرهنگ معین
معنی کلمه ماکو در فرهنگ عمید

معنی کلمه ماکو در دانشنامه آزاد فارسی

ماکو (Mako)
شهری در بخش چونگراد، در جنوب شرقی مجارستان، در ساحل رود مورِش، نزدیک مرز رومانی، به فاصلۀ ۱۵ کیلومتری شرق سِگِد. ۲۶,۷۰۰ نفر جمعیت دارد (۱۹۹۳). بخش های پیرامون آن به کشت پیاز اختصاص دارند.

معنی کلمه ماکو در ویکی واژه

وسیله‌ای در ماشین بافندگی که ماسوره بر روی آن قرار می‌گیرد.
میله‌ای در چرخ خیاطی که قرقره بر روی آن قرار می‌گیرد.

جملاتی از کاربرد کلمه ماکو

تمام آکل و ماکول جنس یکدیگرند مرتبا ز اراذل بگیر تا اشراف
آکل و ماکول بود و بی‌خبر در شکار خود ز صیادی دگر
در دکان آن مه بافنده مأوی ساختم ناچه خود برده در ماکوی او جا ساختم
اروج‌محمدکندی، روستایی است از توابع بخش پلدشت و در شهرستان ماکو استان آذربایجان غربی ایران.
آکل و ماکول آمد آن گیاه هم‌چنین هر هستیی غیر اله
در شتاب سیر برچرخ قماش صورت ماکو هلال آسا خوش است
و هو یطعمکم و لا یطعم چو اوست نیست حق ماکول و آکل لحم و پوست
گاه از خوی سوی ماکو حمله ساز گاه از شکی بیا کو می بتاز
آوارایر (ارمنی: Ավարայր) روستایی در منتهی‌الیه شمال غربی ایران در جنوب غربی شهر ماکو واقع شده است.شهرت این روستا برای خیزش مردم ارمنی علیه ایرانیان و متعاقب آن وقوع نبرد آوارایر در آن است.
سوختم مانند تماکو چو نی بر لب نهاد آتشم گل کرد و از خاکسترم سنبل دمید
اله وردی کندی، روستایی است از توابع بخش پلدشت و در شهرستان ماکو استان آذربایجان غربی ایران.
زآنک تو هم لقمه‌ای هم لقمه‌خوار آکل و ماکولی ای جان هوش‌دار
آلکساندر ن. چوماکوف (روسی: Алекса́ндр Никола́евич Чумако́в؛ زادهٔ ۱ اکتبر ۱۹۵۰) فیلسوف اهل روسیه است.