معنی کلمه ماه آفرید در لغت نامه دهخدا
برآمد برین نیز یک چندگاه
شبستان ایرج نگه کرد شاه...
یکی خوب چهر پرستنده دید
کجا نام او بود ماه آفرید
که ایرج بر او مهر بسیار داشت
قضا را کنیزک از او بارداشت
پری چهر را بچه بُد در نهان
از آن شاد شد شهریار جهان.فردوسی.
ماه آفرید. [ ف َ] ( اِخ ) نام دختر تور. ( از فهرست ولف ) :
کجا دختر تور ماه آفرید
که چون او کس اندر زمانه ندید.فردوسی.
ماه آفرید. [ ف َ ] ( اِخ ) نام دختر دهقانی که یکی از زنان بهرام گور بود. ( از فهرست ولف ) :
مهین دخت را نام ماه آفرید
فرانک دگر بد دگر شنبلید.فردوسی.