مانه

معنی کلمه مانه در لغت نامه دهخدا

( مأنة ) مأنة. [ م َءْ ن َ ] ( ع اِ ) ناف و گرداگرد آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تهیگاه یا پیه پاره چسبیده در باطن پوستک. ( منتهی الارب ). تهیگاه و گویند پیه چسبیده به باطن صفاق. ج ، مأنات ، مُؤون. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).
مانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) همان مان است به معنی اسباب خانه. ( فرهنگ رشیدی ). به معنی اسباب و ضروریات خانه و منزل باشد. ( برهان ). اثاث البیت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
به دانش بیلفنج دانش کزین جا
نیایند با تو نه خانه نه مانه.ناصرخسرو ( از رشیدی ).و رجوع به مان شود. || منزل و خانه. ( ناظم الاطباء ). || مهمل خانه هم هست. ( برهان ). || ( پسوند ) مزید مؤخر در کلمه شادمانه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). ورجوع به مان ( پسوند ) شود.
مانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِخ ) نام محلی است در ولایت خراسان که در میان ارمیان و سملقان واقع است و در میان مغرب و شمال بجنورد است و رودخانه شاه آباد که منبعش از آلاداغ است وبه سمت مغرب جریان می یابد، از مانه می گذرد. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). یکی از بخشهای شهرستان بجنورداست که در باختر بجنورد واقع است و از سه دهستان به نامهای جیرگلان ، سملقان و مانه تشکیل می شود عده قرای آن 132 و جمع سکنه آن در حدود 25210 تن است که ازکردهای شادلو و ترکمنهای خاوری می باشند و اغلب در چادر زندگی می کنند، مردمانی اسب دوست و در سواری بسیار چالاک هستند و در تربیت اسب مهارت دارند. منطقه ای کوهستانی است و هوایی سرد و روی هم رفته زمستانی طولانی و تابستانی کوتاه دارد. رودخانه اترک از این بخش می گذرد. محصول عمده آن غلات و بنشن و پنبه و لبنیات و پوست و پشم است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
مانه. [ ن َ /ن ِ ] ( اِخ ) یکی از دهستانهای بخش مانه است که در شهرستان بجنورد واقع است. این دهستان از 27 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و مجموع سکنه آن در حدود 6130 تن است. قرای مهم آن عبارت است از پیش قلعه که مرکز دهستان است و 1105 تن سکنه دارد و محمدآباد که دارای 849 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

معنی کلمه مانه در فرهنگ معین

(نَ ) (اِ. ) لوازم خانه .

معنی کلمه مانه در فرهنگ عمید

= مان۴

معنی کلمه مانه در فرهنگ فارسی

ادوارد نقاش فرانسوی ( و. پاریس ۱۸۳۲- ف. ۱۸۸۳ م . ) . وی یکی از استادان مکتب [ ناتورالیسم ] و [ امپرسیونیسم ] بود . [ المپیا ] و [ آب تنی کنندگان ] از معروفترین پرده های مانه میباشند .
( اسم ) اثاث. خانه اثاث البیت : بدانش بیلفنج نیکی کزین جا نیایند با تو نه خانه نه مانه . ( ناصر خسرو . ۳۸۲ )
ناف و گرداگرد آن

معنی کلمه مانه در فرهنگ اسم ها

اسم: مانه (دختر) (فارسی)
معنی: نام روستایی در نزدیکی بجنورد

معنی کلمه مانه در ویکی واژه

لوازم خانه.

جملاتی از کاربرد کلمه مانه

ساقیا ساغر و پیمانهٔ می سوی من آر که از آن هر دو مراد دل و جان باید جست
ترا آن بس نباشد در زمانه که تو این کار را باشی بهانه؟
هر که پیشش کمر به خدمت بست بر کله گوشهٔ زمانه سپرد
زمانه بیازید چنگال تیز نبد زو مرا روزگار گریز
گر ز کید زمانه در رنجم نیست غم کز ولای او شادم
ازیشان و از ما بسی کشته شد زمانه به هر نیک و بد گشته شد
با روزگار بیش چه کوشی نزاریا دانی که با زمانه نکرده ست کس نبرد
گرم و سرد زمانه دیده بسی تلخ و ترش جهان چشیده بسی
وجود پاک تو اندر زمانه باقی باد که از وجود تو دارد حیات جان کرم