مانعه

معنی کلمه مانعه در لغت نامه دهخدا

( مانعة ) مانعة. [ ن ِ ع َ ] ( ع ص ) مؤنث مانع. ج ، مانِعات ، مَوانِع. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مانع شود.
- مانعةالجمع ؛ناسازوار. ناسازگار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). دو امری که اجتماع آن دو ممکن نیست ولی ارتفاع هر دوباهم ممکن است مانند الوان از قبیل سبز و قرمز که اجتماع هر دو در یک جا ممکن نیست ولی ممکن است که نه سبز باشد و نه قرمز. این خصوصیات در اضداد صادق است.
- مانعةالجمع والخلو ؛ دو امر که ارتفاع و اجتماع آن دو در مورد خاص تحقق پذیر نباشد مانند نقیضان ، وجود و عدم ، هست و نیست ، مثلاً فلان یا موجود است یا معدوم و ممکن نیست هم موجود باشد هم معدوم یا نه موجود باشد نه معدوم
- مانعةالخلو ؛ مانع خلو. ( اساس الاقتباس ص 77 ). دوامری که ارتفاع آنها باهم ممکن نباشد لیکن اجتماع آن دو باهم ممکن باشد. مقابل مانعةالجمع مانند اینکه گفته شود: «فلان در دریاست یا غرق نشده است » که خلو دو امر مزبور ممکن نیست که در دریا نباشد و غرق شده باشد.
مانعه. [ ن ِ ع َ ] ( ع ص ) رجوع به مانعة و مانع شود.

معنی کلمه مانعه در فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث مانع .

جملاتی از کاربرد کلمه مانعه

ام جلال (به عربی: أم جلال) یک روستا در سوریه است که در ناحیه تمانعه واقع شده‌است. ام جلال ۲٬۶۴۱ نفر جمعیت دارد.
ابو عمر (به عربی: أبو عمر) یک روستا در سوریه است که در ناحیه تمانعه واقع شده‌است. ابو عمر ۱٬۱۲۹ نفر جمعیت دارد.
التّخلّی: اعراض باشد از اشغال مانعه مر بنده را از خداوند، به حکم تشریف عنایت؛ چنان‌که دست از دنیا خالی کند و ارادت عقبی از دل قطع کند و متابعت هوی از سرّ خالی کند و از صحبت خلق اعراض کند و دل از اندیشهٔ ایشان بپردازد.
نام‌های دیگر این سوره منجیه (نجات‌دهنده) و واقیه یا مانعه (بازدارندهٔ تلاوت‌کننده از عذاب الهی یا قبر) است. محتوای این سوره پیرامون مبدأ، صفات خداوند و آفرینش جهان است و در مورد معاد و مجازات جهنم و تهدید کافران به عذاب سخن می‌گوید.
البریصه (به عربی: البریصة) یک روستا در سوریه است که در ناحیه تمانعه واقع شده‌است. البریصه ۶۱۶ نفر جمعیت دارد.
ابودالی (به عربی: أبو دالی) یک روستا در سوریه است که در ناحیه تمانعه واقع شده‌است. ابودالی ۱٬۱۶۸ نفر جمعیت دارد.