معنی کلمه مانا در لغت نامه دهخدا
مانا. ( نف ) به معنی شبیه و نظیر و مثل و مانند آمده است. ( برهان ) ( از آنندراج ). مانند را گویند. ( فرهنگ جهانگیری ). صفت مشبه از «ماندن » و «مانستن ». ماننده. شبیه. ( فرهنگ فارسی معین ) : دروغ به راست مانا به که راست به دروغ مانا. ( قابوسنامه از امثال و حکم ج 2 ص 798 ).
فرو سنبی دل دشمن بدان کلک شهاب آیین
بدرانی صف لشکر بدان تیغ فلک مانا.ازرقی ( از فرهنگ جهانگیری ).ضُبّار؛ درختی است مانا به درخت بلوط. ( منتهی الارب ). قَسقاس ؛ گیاهی است مانا به کرفس. ( منتهی الارب ). هُرار؛ بیماریی است مانا به وَرَم. ( منتهی الارب ). || ( ق ) همانا. ( برهان ) ( فرهنگ جهانگیری ). همانا و البته. ( ناظم الاطباء ). به معنی تحقیق. ( غیاث ). گاه به معنی یقین و جزم و ثبات آید و گاه به معنی شک و تردید . ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
مانا عقیق نارد هرگز کس از یمن
همرنگ این سرشک من ودولبان تو.منطقی ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).سپهبد سوی ترکش آورد چنگ
کمان را به زه کرد تیر خدنگ...
بلرزید برخود چو برگ درخت
به خود گفت مانا که برگشت بخت.فردوسی.مرا گفت مانا غلط کرده ای ره
به یک ره فتادی ز ره بر کرانی.فرخی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 385 ).گرنه ردیف شعر مرا آمدی به کار
مانا که خود نساختی اسکندر آینه.خاقانی.مرا دلی است پر از ماجرای گوناگون
که نیست مخفی بر رای مولوی مانا.
کمال الدین اسماعیل ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || پنداری بود. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 11 ). به معنی گویی و پنداری نیز گفته اند. ( برهان ). گویا و پنداری. ( ناظم الاطباء ). گویی. گوئیا. گویا. ظاهراً. علی الظاهر. پنداری. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
چندین حریر و حله که گسترد بر درخت
مانا که برزدند به قرقوب و شوشتر.