معنی کلمه ماشک در لغت نامه دهخدا
ماشک. [ ] ( اِخ ) ماش. ( قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به ماش ( اِخ ) شود.
ماشک. [ ] ( اِخ ) ماشک بن یافث بن نوح و گمان می رود که نسل وی در نزدیکی چشمه ها و دجله سکونت داشتند و نسل ماشک با تجار صور تجارت می داشتند. ( قاموس کتاب مقدس ).
ماشک. [ ش َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حومه است که در بخش کوچصفهان شهرستان رشت واقع است و 1500 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).