ماسوره

ماسوره

معنی کلمه ماسوره در لغت نامه دهخدا

ماسوره. [ رَ /رِ ] ( اِ ) ماشوره. ( ناظم الاطباء ). نی باریک که یک سر آن را در دهان و سر دیگرش را در آب یا شربت گذارندو بمکند. ( فرهنگ فارسی معین ). مطلق نی :
چو ماسوره هند باری به رنگ
میان آکنیده به تیر خدنگ.نظامی.یکی پرسید از آن داننده مجنون
که عالم چیست گفتا کفک صابون
به ماسوره بگیر آن کفک در دم
برون آور از آن ماسوره عالم
ببین آن شکل رنگارنگ زیبا
کز آن ماسوره می گردد هویدا.( اسرارنامه ).و رجوع به ماشوره شود. || لوله کوتاه و باریک. ( فرهنگ فارسی معین ): صنبور، ماسوره ای از آهن و ارزیر و مانند آن که بر لب آب دستان و خنور نهند و از آن آب خورند. ( منتهی الارب ).
- ماسوره سیم ؛ ماسوره ای که از نقره کرده باشند
- || کنایه ازانگشتان معشوق :
به پیلسته دیبای چین برشکست
به ماسوره سیم بگرفت شست.اسدی. || آلتی است در چرخ خیاطی که قرقره کوچک فلزی چرخ خیاطی را در جوف آن و در قسمت زیر سوزن چرخ خیاطی جای دهند و نخ قرقره را به وسیله سوزن بیرون آورند. ( فرهنگ فارسی معین ). آلتی در چرخ خیاطی. ماکو. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || نی باشد که جولاه پود جامه را بر آن پیچد. ( صحاح الفرس ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). آلتی در جولاهی.ماکو. و در کارخانه های بزرگ آنرا دوک گویند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). نی کوچکی که جولاهگان ریسمان دور آن پیچند برای بافتن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
ز چرخ قز آوازه سوره خاست
ز دفّین فغان بهر ماسوره خاست.نظام قاری ( دیوان ص 192 ).والا به نوردازو دلیلی می جست
ماسوره از آن میانه برخاست که من.نظام قاری ( دیوان ص 124 ).|| ( اصطلاح نظامی ) دستگاهی است که برای تنظیم کار گلوله های نارنجک و خمپاره انداز و توپ برای انفجار تأخیری یا زمانی تعبیه می شود. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( ص ) در تداول عامه ، بسیار لاغر. ( فرهنگ فارسی معین ). لاغر و باریک. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). آدم لاغر و باریک ؛ فلانکس مثل ماسوره می ماند. یا فلانی از لاغری مثل ماسوره شده است. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ).
- مثل ماسوره ؛ آدمی یا جامه باریک و دراز. تشبیهی است مبتذل ، سخت باریک و بلند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه ماسوره در فرهنگ معین

(رِ ) = ماشوره : ۱ - لولة باریک . ۲ - نی باریک . ۳ - آلتی است در چرخ خیاطی که نخ به آن پیچیده می شود. ۴ - آلتی است در توپ و تفنگ . ماشوره هم گفته می شود.

معنی کلمه ماسوره در فرهنگ عمید

۱. نی باریک.
۲. لولۀ باریک و کوتاه.
۳. آلتی در چرخ خیاطی که نخ به آن پیچیده می شود.
۴. (نظامی ) آلتی در توپ و تفنگ.

معنی کلمه ماسوره در فرهنگ فارسی

نی باریک، لوله باریک وکوتاه، آلتی درچرخ خیاطی که نخ به آن پیچیده می شود، ونیز آلتی است درتوپ وتفنگ، ماشوره هم گویند
۱- ( اسم ) نیی باریک که یک سر آنرا در دهان و سر دیگرش را در آب یا شربت گذارند و بمکند . ۲- لول. کوتاه باریک . ۳- آلتی است در چرخ خیاطی که قرقر. کوچک فلزی و چرخ خیاطی را در جوف آن و در قسمت زیر سوزن چرخ خیاطی جای دهند ونخ قرقره را بوسیل. سوز بیرون آورند . ۴- نی کوچکی که جولاهگان ریسمان دور آن پیچند برای بافتن . ۵- دستگاهی است که برای تنظیم کار گلوله های نارنجک وخمپاره انداز و توپ برای انفجار تاخیری یا زمانی تعبیه میشود. ۶- ریسمان خامی که بر دوک پیچیده شود . ۷- ( صفت ) یا مثل ماسوره . لاغر ۱و باریک . ۸- ماشوره .

معنی کلمه ماسوره در دانشنامه عمومی

ماسوره ابزاری استوانه ای شکل است که سیم یا نخ به دور آن پیچیده می شود. از ماسوره ها معمولاً در چرخ های خیاطی، دوربین ها و تجهیزات برقی و مکانیکی استفاده می شود.
در چرخ خیاطی ماسوره به صورت قرقره ای کوچک است که نخ زیر کار را دور آن می پیچند و از میان تارها عبور می دهند. وسیله ای در چرخ خیاطی که به کمک آن نخ را به سرعت به دور ماسوره می پیچند، ماسوره پیچ نام دارد. ‎
در ابزار نظامی ماسوره دستگاهی است که برای تنظیم کار گلوله های نارنجک و خمپاره انداز و توپ برای انفجار تاخیری یا زمانی تعبیه می شود. در این موارد، ماسوره وسیله ای است که در اثر تحریک، ایجاد شعله یا ضربت می کند و با انفجار چاشنی خرج اصلی نارنجک را منفجر می سازد و سبب انفجار مین می شود.
در آشپزی ماسوره وسیله ای است قیف مانند و فلزی که از آن برای تزئین کیک ها استفاده می شود.

جملاتی از کاربرد کلمه ماسوره

ببین این شکل رنگارنگ زیبا کز آن ماسوره می‌گردد هویدا
به حق شانه و پود به گرد ماسوره به چوب کار و به آن ریسمان و دست افزار
چو ماسورهٔ هندباری به رنگ میان آکنیده به تیر خدنگ