مازو
معنی کلمه مازو در لغت نامه دهخدا

مازو

معنی کلمه مازو در لغت نامه دهخدا

مازو. ( اِ ) بار درختی است و بدان پوست را دباغت کنند و یک جزو از اجزای مرکب هم هست. ( برهان ). ثمر درختی است که بدان پوست را دباغت کنند. ( آنندراج ). نمو غیرطبیعی که در روی برگهای بعضی اشجار بر اثر گزیدگی حیوانی از جنس هوام پدید می آید و بیشتر در روی برگهای درخت بلوط دیده می شود و آن را در دباغت پوستها بکار می برند و یک جزو از اجزای مرکب می باشد. ( از ناظم الاطباء ). اسم فارسی عفص است. ( فهرست مخزن الادویه ). عفص. ( زمخشری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): برجستگیهای کروی شکل به قطر 12 تا 20 سانتیمتر که تحت اثر گزش حشره مخصوصی به نام سی نیپس گالاتنکتوریا بر روی جوانه های درخت بلوط مازو ایجاد می شود. حشره مذکور برای تخم گذاری پوست درخت بلوط مازو را سوراخ می کند و بر اثر این عمل مقدار زیادی از شیره گیاهی درخت مذکور متوجه نقطه مزبور می شود و تدریجاً به صورت برجستگی در می آید که به نام مازو موسوم است. در ترکیب مازو 60 تا 70 درصد تانن ( اسید گالوتانیک ) - که ماده اصلی مازو است - وجود دارد. بعلاوه مقدار کمی اسید گالیک و اسید الاژیک و مقداری مواد گلوسیدی و آمیدون موجود است. در صنعت از مازو جهت تهیه مرکب سیاه و رنگ کردن پارچه ها و نیز در چرم سازی از آن استفاده می کنند. در پزشکی به عنوان قابضی قوی مورد استعمال دارد. مازوج. عفص. گلگاو. ( فرهنگ فارسی معین ). اجسامی کلویپدی هستندکه در کریچه های نباتات به مقدار زیاد دیده می شوند وچون املاح آهنی به آنها برسد، رنگشان سیاه می شود و رسوب می کند. ( از گیاه شناسی گل گلاب ص 125 ) :
سلاح و اسب به لشکر گه شه ارزان گشت
به شهر دشمن ، مازو و نیل گشت گران.؟ ( امثال و حکم ص 1388 ).پس جزوی حرمل و جزوی مازو و جزوی بلوط... و همچند همه ذراریح بگیرد... ( نوروزنامه ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
همسنگ دوده زاج و همسنگ زاج مازو
وز صمغ ضعف هر دو آنگاه زور بازو.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).مازو و نیل در جایی گران کردن ، کنایه از کثرت سوگواری و عزاداری در جایی باشد. ( امثال و حکم ص 1387 ). || گونه ای درخت بلوط که به نام بلوط مازو نیز موسوم است و در جنگلهای شمالی ایران هم می روید. ( فرهنگ فارسی معین ). گونه ای از بلوط است که آن را موزی و مازی و میزی نیز گویند و آن در ایران مخصوص جنگلهای شمال است و از هر زویل مجاور منجیل از 850 گزی ارتفاع تا 1600 گزی دینوچال طوالش و 2000 گزی کوههای نور کشیده می شود.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). پنج گونه از آن در ایران نام برده شده است. 1- بلند مازو که در جنگلهای جلگه کرانه دریای مازندران فراوان است. آن را در گیلان و مازندران و گرگان بنامهای مازو، مازی ، میزی می خوانند و در لاهیجان بلند مازو و در کجور سیاه مازو و در آستارا و طوالش پالوط و در اطراف رشت اشپر خوانده می شود. 2- کرمازو در جنگلهای کرانه دریای مازندران و ارسباران یافت می شود. این گونه را در کجور و رامسر و کتول کرمازو و در ارسباران پالط نامند. 3- این گونه نیز در ارتفاعات جنگلهای کرانه دریای مازندران یافت می شود و نام مخصوصی ندارد. 4- اوری این گونه در مرز فوقانی جنگل در کرانه دریای مازندران و ارسباران یافت می شود. آن را در درفک و رامسر، اوری و در شفارود، اور و در لاهیجان پاچه مازو و در ارسباران پالط خوانند. 5- بلوط این گونه در جنگلهای خزر یافت نمی شود و اختصاص به جنگلهای کردستان ، لرستان ، بختیاری و فارس دارد. آن را معمولاً بلوط و در لرستان و برخی نواحی دیگر مازو می خوانند. ( از جنگل شناسی تألیف کریم ساعی ص 158 و 163 ). و رجوع به همین مأخذ شود. || بار درخت مازو:

معنی کلمه مازو در فرهنگ معین

(اِ. ) شیرة درخت بلوط که از آن برای ساختن مرکب سیاه استفاده می کنند.

معنی کلمه مازو در فرهنگ عمید

۱. = بلوط
۲. ماده ای با مصرف دارویی و صنعتی که از ترشح یکی از انواع بلوط به دست می آید و بر اثر گزش حشره ای به صورت کروی درمی آید.

معنی کلمه مازو در فرهنگ فارسی

یکی از دهستانهای نه گانه بخش کهنوج شهرستان جیرفت در جنوب خاوری کهنوج . کوهستانی و دشت هوای دشت گرمسیر و کوهستانی معتدل است ۳۲ ده ۱٠٠٠ تن سکنه . محصول خرما .
مادهای است که ا درخت بلوط بدست می آیدوبوسیله حشره مخصوصی درروی درخت تولیدمی شودوبشکل دانهای باندازه فندق درمی آید
(اسم ) تخته ای باشد که بر روی زمین شیار کرده بکشند تا کلوخهای آن بشکند و زمین هموار شود مال. برزیگران .
مرد در مشقت افتاده

معنی کلمه مازو در دانشنامه عمومی

مازو (فراورده گیاهی). مازو فراورده ای گیاهی و کروی شکل است که بر اثر سوراخ ایجاد شده توسط حشرات برای تخم گذاری، بر روی شاخه های تازه درخت بلوط به وجود می آید. این فراورده محتوی شیره درخت ( صمغ ) و مقدار ۵۰ تا ۷۰ درصد تانن است. مازو از همه مواد دباغی چرم، تانن بیشتری دارد. از مازو در صنعت چرم سازی، مرکب سازی، رنگرزی و نیز پزشکی برای درمان سوختگی ها بهره می برند. مازوها انواع و رنگ های گوناگونی دارند. بهترین مازوها از برخی گونه های بلوط ( مانند Pedunculate Oak ) به دست می آید. بهترین نوع مازو، مازوی سبز می باشد که قبوضیت بیشتری دارد. موارد مصرف پزشکی مازو: تقویت لثه، سیاه کردن مو، درمان سوختگی، گشاد بودن واژن، ناراحتی های گوارشی و خاصیت ضد میکروبی دارد که به صورت ژل و پودر به بازار ارائه می شود.
• دارای خواص آنتی باکتریال بوده و در استفاده موضعی برای بهبود زخم ها ، درمان پسوریازیس و درمان جوشها بکار می رود.
• در استفاده موضعی به همراه گل انار فارسی ، مورد و پوست انار برای تنگ کردن واژن به کار می رود.
• برای رنگ کردن مو کاربرد دارد.
• ضد اسهال است.
• بند آورنده خونریزی های قاعدگی است.
• کاهنده ترشحات واژن است.
• درمان کننده ترک های نوک پستان است.
• برای درمان بواسیر کاربرد دارد.
• برای درمان سوختگی کاربرد دارد.
• برای تقویتدندان و لثه کاربرد دارد.
معنی کلمه مازو در فرهنگ معین
معنی کلمه مازو در فرهنگ عمید
معنی کلمه مازو در فرهنگ فارسی
معنی کلمه مازو در دانشنامه عمومی

معنی کلمه مازو در دانشنامه آزاد فارسی

(یا: اسید تانیک) ماده ای که به طور مجتمع در اغلب گیاهان به خصوص بلوط به وجود می آید. علت شیمیایی پیدایش مازو در گیاهان گزش حشراتی مانند پشه، سوسک، کفشدوزک و سن است. حشرات موجد مازو یا گال در درون بافت گیاه تخم ریزی می کنند و این تخم ها پس از تبدیل شدن به نوزاد، بافت مزبور را تحریک کرده باعث آماس کردن گیاه در آن ناحیه می شوند. این برجستگی ها را که هر نوع حشره شکل خاصی از آن را ایجاد می کند، مازودانه نامند که دارای مقدار زیادی مازو یا تانن است که در صنعت و مرکب سازی و دباغی استفاده می شود.

معنی کلمه مازو در ویکی واژه

شیرة درخت بلوط که از آن برای ساختن مرکب سیاه استفاده می‌کنند.

جملاتی از کاربرد کلمه مازو

«قدم خیر» آن سیاه سخت بازو که زیتون باز نشناسد ز مازو
طبع خرماگیر تا مردم به تو رغبت کنند کی خورد مردم تو را تا بی‌مزه چون مازوی؟
آب‌بید یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان مازو واقع شده‌است. آب‌بید ۹۲ نفر جمعیت دارد.
از مردم پژمرده دل می‌شود افسرده دارد سیهی در جان گر زرد بود مازو
سپیدی عجب نیست در کار خصمش سیاهی عجب نیست از زاج و مازو
این روستا در دهستان مازو قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۳۲ نفر (۹خانوار) بوده‌است.
مهر و میثاق او به یک مازو کار و کردار اوبه یک کرچک
این روستا در دهستان مازو قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن 200 نفر (52خانوار) بوده‌است.
چنانکه مازوکز وی سپید گردد پوست چو جفت زاج شود عالمی سیاه گند
زاد وجدی خیرمازودت من ذکرالحبیب راح همی نعم مار وحت یاریح الصبا
مصرف‌کننده اخلاق‌مدار کمپین‌هایی برای مصرف‌کنندگان به اجرا درآورد، از جمله تحریم کمپانی آمازون به دلیل اجتناب از پرداخت مالیات.
این روستا در دهستان مازو قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۶ نفر (۹خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان مازو قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶۱ نفر (۹خانوار) بوده‌است.
زین سوی پرش بدان همی گردی وز حرص رطب همی خوری مازو
، ایتاکواتیرا، تفه و کواری نیز در امتداد رودخانه آمازون در نیمه شرقی ایالت قرار دارند.
گر بر درخت مازو بلبل ز لفظ تو انشا کند نوار و صفیری زند حزین
بدو گفت کسری که آباد شهر کدامست و مازو چه داریم بهر
این روستا در دهستان مازو قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۷۶ نفر (۲۳خانوار) بوده‌ است.