معنی کلمه مازو در لغت نامه دهخدا
سلاح و اسب به لشکر گه شه ارزان گشت
به شهر دشمن ، مازو و نیل گشت گران.؟ ( امثال و حکم ص 1388 ).پس جزوی حرمل و جزوی مازو و جزوی بلوط... و همچند همه ذراریح بگیرد... ( نوروزنامه ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
همسنگ دوده زاج و همسنگ زاج مازو
وز صمغ ضعف هر دو آنگاه زور بازو.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).مازو و نیل در جایی گران کردن ، کنایه از کثرت سوگواری و عزاداری در جایی باشد. ( امثال و حکم ص 1387 ). || گونه ای درخت بلوط که به نام بلوط مازو نیز موسوم است و در جنگلهای شمالی ایران هم می روید. ( فرهنگ فارسی معین ). گونه ای از بلوط است که آن را موزی و مازی و میزی نیز گویند و آن در ایران مخصوص جنگلهای شمال است و از هر زویل مجاور منجیل از 850 گزی ارتفاع تا 1600 گزی دینوچال طوالش و 2000 گزی کوههای نور کشیده می شود.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). پنج گونه از آن در ایران نام برده شده است. 1- بلند مازو که در جنگلهای جلگه کرانه دریای مازندران فراوان است. آن را در گیلان و مازندران و گرگان بنامهای مازو، مازی ، میزی می خوانند و در لاهیجان بلند مازو و در کجور سیاه مازو و در آستارا و طوالش پالوط و در اطراف رشت اشپر خوانده می شود. 2- کرمازو در جنگلهای کرانه دریای مازندران و ارسباران یافت می شود. این گونه را در کجور و رامسر و کتول کرمازو و در ارسباران پالط نامند. 3- این گونه نیز در ارتفاعات جنگلهای کرانه دریای مازندران یافت می شود و نام مخصوصی ندارد. 4- اوری این گونه در مرز فوقانی جنگل در کرانه دریای مازندران و ارسباران یافت می شود. آن را در درفک و رامسر، اوری و در شفارود، اور و در لاهیجان پاچه مازو و در ارسباران پالط خوانند. 5- بلوط این گونه در جنگلهای خزر یافت نمی شود و اختصاص به جنگلهای کردستان ، لرستان ، بختیاری و فارس دارد. آن را معمولاً بلوط و در لرستان و برخی نواحی دیگر مازو می خوانند. ( از جنگل شناسی تألیف کریم ساعی ص 158 و 163 ). و رجوع به همین مأخذ شود. || بار درخت مازو: