مازح

معنی کلمه مازح در لغت نامه دهخدا

مازح. [ زِ ] ( ع ص ) لاغ کننده. ( ناظم الاطباء ). مزاح کننده. بذله گو. ( فرهنگ فارسی معین ) : اگر کسی بود که شرابخواره نباشد و مازح... ( سیاست نامه ).

معنی کلمه مازح در فرهنگ معین

(زِ ) [ ع . ] (اِفا. ) مزاح کننده ، بذله گو.

معنی کلمه مازح در فرهنگ عمید

مزاح کننده، هزل گو.

معنی کلمه مازح در فرهنگ فارسی

( اسم ) مزاح کننده بذله گو : اگر کسی بود که شرابخواره نباشد و مازح و قمار و بسیار گوی و مجهول ...

جملاتی از کاربرد کلمه مازح

مستی مازحد گذشت، که دوست جام در دست و می کند الحاح
صادق آن بود که خداوند عزّ و جلّ فریسته‌ای را بر وی گماشته بود، که چون وقت نماز آید بنده را برگزارد نمازحث کند و اگر خفته باشد بیدار گرداندش و این اندر سهل عبداللّه رضی اللّه عنه ظاهر بود؛ از آن‌چه از پیری زَمِن گشته بود. چون وقت نماز بودی تندرست گشتی. چون نماز بکردی بر جای بماندی.