مارکوارت

معنی کلمه مارکوارت در لغت نامه دهخدا

مارکوارت. [ ک ُ ] ( اِخ ) از شرق شناسان معروف است که در جغرافیای باستانی ایران اطلاعات دقیقی داشت. او در سال 1930 م. در سن شصت وشش سالگی درگذشت. کتاب معروف او ایرانشهر است. و رجوع به ایران در زمان ساسانیان ، تاریخ ایران باستان ، فرهنگ ایران باستان ، یشتها ص 290-250 و یسنا بخش دوم ص 141 شود.

معنی کلمه مارکوارت در فرهنگ فارسی

از شرق شناسان معروف است که در جغرافیای باستانی ایران اطلاعات دقیقی داشت

معنی کلمه مارکوارت در ویکی واژه

جوزف‌مارکوارت، زبان‌شناس و متخصص زبان‌های باستان، احتمالا اهل آلمان که نظری خاص درباره پارایتاکا دارد. J.Marquart Erānšahr Nace der Geographie des Moses Xorenac,i Berlin, 1901. ایرانشهر در کتاب جغرافیای موسی خورنی، برلین ۱۹۰۱ جی. مارکوارت.

جملاتی از کاربرد کلمه مارکوارت

به گفته یوزف مارکوارت کاسی‌ها همچون تپورها قومی گسترده ساکن در فلات ایران پیش از ورود آریایی‌ها بوده‌اند. گمان می‌رود که کاسیان از دوران دیرین که کس به یاد ندارد، در ناحیهٔ مذکور زندگی می‌کردند؛ همچنانکه ایلامیان که همسایه و محتملا خویشاوند ایشان بودند در سرزمین خویش می‌زیستند.
به اعتقاد یوزف مارکوارت تپوری‌ها در زمان اسکندر در آمارد ساکن شدند.
۲۳-مارکوارت، یوزف، (۱۳۷۳)، ایرانشهر (بر مبنای جغرافیای موسی خورنی)، ترجمه مریم میر احمدی، چاپ اول، تهران، انتشارات اطلاعات.
منابع تاریخی از نام‌های دیگری چون رامقباد، بِرامقباد، اَبَرقباد، آمد قباد، به از آمد کواذ، به از آمِدِ کَواد (به معنی قباد بهتر از آمد است) برای ارجان استفاده کرده‌اند، که بخش دوم مشترک در همهٔ آن‌ها به نام پادشاه قباد یکم ساسانی اشاره دارد. یوزف مارکوارت و پاول شوارتس «به از آمِدِ کَواد» را به عنوان نام رسمی ارگان می‌شناسد.