مارش
معنی کلمه مارش در لغت نامه دهخدا

مارش

معنی کلمه مارش در لغت نامه دهخدا

مارش. ( فرانسوی ، اِ ) ( اصطلاح نظامی ) راه رفتن سربازان با نظم و ترتیب. || سرودی حماسی که سربازان در موقع حرکت هم آهنگ با قدمها خوانند. ( فرهنگ فارسی معین ).
مارش. [ رَ ] ( اِخ ) نام یکی از بتخانه های قدیم است که در سه فرسنگی اصفهان بر سر کوهی ساخته بودند و آن از جمله هفت بتخانه است که بنام سبعه سیاره کرده بودند و گشتاسب بتهای آن بتخانه را برطرف کرد و آتشکده ساخت و هریک را به اضافه نوبهار می خوانند همچو نوبهار تیر و نوبهار ماه و نوبهار ناهید و غیره و «نوبهار» آتشکده را می گویند. ( برهان ). یکی از هفت آتشکده مشهور ایران است که گشتاسب شاه در سر کوهی در سه فرسنگی اصفهان ساخته است. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ).

معنی کلمه مارش در فرهنگ معین

[ فر. ] (اِ. ) ۱ - آهنگ موسیقی معمولاً دو یا چهار ضربی با ضربه های مقطع و محکم که به ویژه برای تنظیم حرکت قدم های دسته های نظامی و تهیج و تشجیع آنان نواخته می شود، موسیقی نظامی .

معنی کلمه مارش در فرهنگ عمید

قطعۀ موسیقی دوضربی یا چهارضربی با ضربه های محکم و مقطع که هنگام حرکت سربازان برای هماهنگ کردن گام های آن ها نواخته می شود.

معنی کلمه مارش در فرهنگ فارسی

جیمز شیمی دان انگلیسی ( و. لندن حدود ۱۷۹۴ - ف. ۱۸۴۶ م . ) . وی دستگاه ظاهر ساختن و اندازه گیری آرسنیک را ساخت .
روش، رفتار، راه، گام، جای پا، راه پیمایی، راه رفتن منظم سربازان، سرودراه
( اسم ) ۱- راه رفتن سربازان بانظم و ترتیب. ۲- سرودی حماسی که سربازان در موقع حرکت هم آهنگ با قدمها خوانند .
نام یکی از بتخانه های قدیم است که در سه فرسنگی اصفهان بر سر کوهی ساخته بودند

معنی کلمه مارش در دانشنامه عمومی

مارش (برایسگائو). مارش ( به آلمانی: March ) یک شهرداری در آلمان است که در برایگاو - هخشوارتسوالد واقع شده است.
مارش (موسیقی). مارش ( به فرانسوی: Marche ) یا رزم آهنگ یک سبک موسیقی دارای ضرب آهنگی قوی و منظم است که معمولاً توسط گروه موسیقی نظامی اجرا می شود و معمولاً در زمان سان دیدن از نیروهای نظامی نواخته می شود.
بار احساسی مارش ها بسیار گسترده است و از یک سو تا مارش های بسیار خشن نظیر گوتردامرونگ از ریشارد واگنر و از سوی دیگر مارش های فرح بخش ساختهٔ ژان فیلیپ سوزا را در بر می گیرد. ردپای مارش را می توان در آثار سبک های دیگر موسیقی نیز یافت، نظیر سمفونی شماره ۳ از بتهوون یا سونات ۲ پیانو از شوپن.
معنی کلمه مارش در فرهنگ معین
معنی کلمه مارش در فرهنگ عمید

معنی کلمه مارش در دانشنامه آزاد فارسی

مارْش (march)
در موسیقی، قطعه ای که در اصل برای همراهی راهپیمایی سربازان یا اشخاص شرکت کننده در یک مراسم (رژه) ساخته می شود، و کار ریتم منظم و تکراری طبل را آسان می کند. این فرم از قدیمی ترین فرم های شناخته شده در موسیقی است و معمولاً در میزان دوضربی (دوچهارم) یا میزان معمولی (چهارچهارم)، با ضربی قوی و مؤکد و جمله بندی منظم، ساخته می شود. مارش انواع گوناگونی دارد، که از لحاظ سرعت با هم متفاوت اند: مارش خاکسپاری، مارش آهسته، مارش تند، و گاهی مارش دوبرابر تند. قدیمی ترین نمونه های مارش در موسیقی هنری در کار ژان ـ باپتیست لولی و کوپرَن در قرن ۱۷ یافت می شوند. از آن هنگام تاکنون از مارش استفاده می شود، همچون در اپراهای موتسارت مثل فلوت سحرآمیز (۱۷۹۱)، تا سمفونی اروئیکا (۱۸۰۴) اثر بتهوون، و مارش های عظمت و موقعیت (۱۹۰۱) اثر ادوارد الگار.

معنی کلمه مارش در ویکی واژه

آهنگ موسیقی معمولاً دو یا چهار ضربی با ضربه‌های مقطع و محکم که به ویژه برای تنظیم حرکت قدم‌های دسته‌های نظامی و تهیج و تشجیع آنان نواخته می‌شود، موسیقی نظامی.

جملاتی از کاربرد کلمه مارش

استنلی رندال یا به اختصار استن مارش از شخصیت‌های اصلی مجموعه تلویزیونی پارک جنوبی است.
از آن مژگان او دست دعا بر آسمان دارد که دائم از خدا خواهد شفای چشم بیمارش
زپور بنی پال بس رنجه ام بر آرم دمارش بسر پنجه ام
چشم بیمار تو را میرم، که در هر گوشه‌ای چون من مسکین، بیمارش، هزار افتاده است
دل در سر زلف دلستانش بستم وز نرگش چشم پر خمارش مستم
پس از آن مارشیمون آهنگ سلماس کرد و می‌رفت تا سلماس را نیز زیر فرمان خود درآورد و چون شمار آشوریان و ارمنیان را کم می‌دید، می‌رفت تا با سمیتقو دیدار کرده و وی را نیز با خود همداستان کند.
که سی سالست تا لیل و نهارش سری بودست بگرفته خمارش
بود بیمار چشم یار و جان من پرستارش پرستاری که این باشد چه باشد حال بیمارش
بجز سفال پر از خون دل که نیست خمارش مسازتر لب خود راز هیچ ساغر دیگر
شهر مارش هاربور در این منطقه قرار گرفته‌است.
عالمی مست می لعل تو وین نادره بین چشم خود را که همه سال خمارش باشد
گنج حسن و دلبری زیر نگین لعل اوست لا جرم دل در سر زلف چو مارش میشود
از گردش چشم ایدون شهری همه بیمارش و ز لعل لب میگون خلقی همه مدهوشش