مارستان. [ رِ / رَ ] ( اِ مرکب ) معرب بیمارستان است. ( دهار ) ( منتهی الارب ). بیمارستان را گویند و آنرا به تازی دارالشفا خوانند. ( جهانگیری ). بمعنی مارسان است که بیمارستان و دارالشفا باشد. ( برهان ). بمعنی بیمارستان لیکن به فتح «راء» است و معرب. بیمارستان است ، نه آنکه مار بمعنی بیمار باشد و کلمه مرکب است چون نگارستان. ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ). به عربی دارالشفا گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). تعریب بیمارستان. شفاخانه. دارالمرضی. مریضخانه. بیمارخانه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : بردش از قصر چون نگارستان همچو دیوانگان به مارستان.جامی ( از آنندراج ).و رجوع به المعرب جوالیقی ص 312 شود.
معنی کلمه مارستان در فرهنگ معین
(رِ ) (اِمر. ) بیمارستان .
معنی کلمه مارستان در فرهنگ عمید
= بیمارستان
معنی کلمه مارستان در فرهنگ فارسی
بیمارستان
جملاتی از کاربرد کلمه مارستان
بردش از قصر چون نگارستان همچو دیوانگان به مارستان
و از ایشان بود ابوالعبّاس احمدبن محمَّدبن سهل بن عطااَلْاَدَمِیّ از بزرگان و پیران متصوّفه بود و از علمای ایشان بود. خرّاز او را بزرگ داشتی و از اقران جُنَیْد بود، صحبت ابراهیم مارستانی کرده بود و وفات او اندر سنۀ تسع و ثلثمایه بود.
و عیسی (ع) به مردی بگذشت نابینا و مجذوم و هر دو جانب وی مفلوج و دست و پای نه، و می گفت شکر آن خدایی که مرا عافیت داده است از آن بلا که خلق بسیار در آن مبتلایند. عیسی گفت، «چه مانده است که تو را از آن عافیت داده است؟» گفت، «به عافیت ترم از کسی که در دل وی آن معرفت نیافرید که در دل من». پس دست به وی فرود آورد تا درست و نیکوی روی شد و با عیسی به هم صحبت کرد مدتی و عبادت می کرد با وی. و شبلی را در بیمارستان باز داشته بودند که دیوانه است. قومی در نزدیک وی شدند. گفت، «شما کیستید؟» گفتند، «دوستداران تو». سنگ در ایشان انداختن گرفت. بگریختند. گفت، «دروغ گفتید. اگر دوست بودید بر بلای من صبر می کردید».
نوع سیم آن بود که به کسی معین ندهد ولیکن خیرات عام کند، چون پلها و رباطها و مساجد و بیمارستان و وقف بر درویشان و غیر این، خیرات عام بود و روزگار دراز بماند و دعا و برکت از پس مرگ وی همی رسد. و این نیز جز به مال نتوان کرد. این است فواید مال اندر دین.
تاریخ اساس و نام نامیش «بیمارستان بانوان »است
نقل است که شقیق در سمرقند مجلس میگفت. روی به قوم کرد و گفت: ای قوم! اگر مرده اید به گورستان، اگر کودک اید به دبیرستان، و اگر دیوانه اید بیمارستان و اگر کافرید کافرستان، و اگر بنده اید داد مسلمانی از خود بستانید ای مخلوق پرستان.
چو ناچیز خواهد شدن شارستان مماناد دیوار بیمارستان
چون مریضی که نشیند در بیمارستان بی تو نظاره به مژگان رسد و بنشیند
بدو گفت گودرز بیمارستان ترا جای زیباتر از شارستان
که اوریغ بد نام آن شارستان بدو در چلیپا و بیمارستان