مارسان
معنی کلمه مارسان در لغت نامه دهخدا

مارسان

معنی کلمه مارسان در لغت نامه دهخدا

مارسان. [ رِ ] ( اِ مرکب ) بمعنی مارستان است که بیمارستان و دارالشفا باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به مارستان و بیمارستان شود.
مارسان. ( ص مرکب ) به شکل مار. به اندام مار :
بند دم کژدم فلک را
زان نیزه مارسان گشاید.خاقانی.- مارسانان ؛ اوفیوریدها . یکی از پنج رده خارپوستان که دریازی بوده و ساختمان داخلی بدن آنها کاملاً شبیه ستارگان دریایی است با این تفاوت که بدن مارسانان ستاره ای ولی صفحه مرکزی از پا کاملاً جداست ، بازوها نازک و هیچیک از ملحقات دستگاه گوارش و تناسلی در آنجا دیده نمیشود... بازوها حرکات موجی شبیه دم مار در سطح افقی و در جهات مختلف انجام میدهند و اسم این رده بهمین علت انتخاب گردیده است. و رجوع به جانورشناسی عمومی ج 1 ص 245 و 261 شود.

معنی کلمه مارسان در فرهنگ عمید

مارمانند، شبیه مار.

معنی کلمه مارسان در فرهنگ فارسی

بیمارستان

معنی کلمه مارسان در دانشنامه عمومی

مارسان ( به لاتین: Marsan ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان قاخ واقع شده است. مارسان ۷۷۵ نفر جمعیت دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه مارسان

به استرخ کرد آن سوم شارسان بدو اندرون کاخ و بیمارسان
شوخ تماکو فروش هست سر تا پای غش مارسانده بر لبش فریاد می سازد که کش
به یاد عقرب زلفش همه شب تا سحرگاهان گزیده مارسان، آرام در بستر نمی‌گیرم
درآمدم پس ازان در مقام کسب علوم ممارسان فنون را فتاده در دنبال
بند دم کژدم فلک را زان نیزهٔ مارسان گشاید
چون بیامد طبیب عدلیه سوی بیمارسان‌ نظمیه
آورد نزد شه دو هزار از برای جنگ تا مارسان برآرند از خصم شه دمار
سینه میکن بر زمین و شو روان مارسان می پیچ بر خود سوی آن
ز آن رمح مارسان ز دم کژدم فلک بیرون کند گروه به زبانا برافکند
به دندان شیر اوفتادن از آن به که ناز پزشکان بیمارسان‌ها