ماتی
معنی کلمه ماتی در لغت نامه دهخدا

ماتی

معنی کلمه ماتی در لغت نامه دهخدا

ماتی. [ ] ( هندی ، اِ ) به هندی طین است. ( فهرست مخزن الادویه ).
ماتی. ( حامص ) چگونگی مات. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). حالت و کیفیت آنکه مات شده است.
مأتی. [ م َءْ تی ی ] ( ع ص ) آینده ، اسم مفعول است به معنی اسم فاعل. قال اﷲ تعالی : انه کان وعده مأتیّاً ( قرآن 61/19 )؛ ای آتیاً. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). وعد مأتی ؛ ای آت ، مانند حجاب مستور، ای ساتر. ( ذیل اقرب الموارد ).
مأتی. [ م َءْ تا ] ( ع اِ ) محل آمدن و موضعآمدن و فراهم گاه. ( ناظم الاطباء ). || مأتی الامر؛ جانب امر و جهت آن. ( منتهی الارب ). جهت و جانب کار و راه کار. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه ماتی در فرهنگ فارسی

محل آمدن و فراهم گاه

معنی کلمه ماتی در دانشنامه عمومی

ماتی ( به ایتالیایی: Mathi ) یک کومونه در ایتالیا است که در استان تورین واقع شده است.
ماتی ۷٫۱ کیلومترمربع مساحت و ۴٬۰۷۴ نفر جمعیت دارد و ۴۱۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
ماتی (داوائو شرقی). ماتی ( به لاتین: Mati ) ، که به طور رسمی شهر ماتی خوانده می شود، یک شهر کلاس پنج در فیلیپین و پایتخت استان داوائو شرقی است. با توجه به آمار سرشماری سال ۲۰۱۵، ۱۴۱٬۱۴۱ نفر در این شهر زندگی می کنند.
این شهر در بخش جنوب شرقی میندانائو واقع شده است.
ماتی (مجارستان). ماتی ( به مجاری: Matty ) یک شهرداری در مجارستان است که در ناحیه شیکلوش واقع شده است. ماتی ۱۶٫۹ کیلومتر مربع مساحت و ۳۶۹ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه ماتی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه ماتی در دانشنامه عمومی
جملاتی از کاربرد کلمه ماتی

جملاتی از کاربرد کلمه ماتی

بعد از آن چنان شد که چون آیتی یا کراماتی روی بدو آوردی، از حق تعالی تصدیق آن خواستی. پس در حال نوری زرد پدید آمدی به خطی سبز. بر او نوشته که: لا اله الا الله، محمد رسول الله، نوح نجی الله ابراهیم خلیل الله، موسی کلیم الله، عیسی روح الله. بدین پنج گواه کرامت پذیرفتی تا چنان شد که گواه به کار نیامد.
کلماتی که گشت ازان حاصل زان عیان شد مرکب کامل
فصل سوم: در کراماتی که بعد از وفات وی ظاهر گشته است
دخلتُ تیه ظلامٍ لأجلِ وصلک حباً که همچو چشمه حیوان نهفته در ظلماتی
هر کراماتی که می‌جویی بجان او نمودت تا طمع کردی در آن
اشیا بوجود تو دمادم یابند حیاتی و مماتی
در نجاتش مات هست و هست در ماتش نجات زان نظر ماتیم ای شه آن نظر بر مات باد
ما درد فروش هر خراباتیم نه عشوه فروش هر کراماتیم
انگشت‌زنان کوی معشوقیم وانگشت‌نمای اهل طاماتیم
راه حق و هادی هر گمرهی ما ظلماتیم تو نور اللهی