معنی کلمه ماتی در لغت نامه دهخدا
ماتی. ( حامص ) چگونگی مات. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). حالت و کیفیت آنکه مات شده است.
مأتی. [ م َءْ تی ی ] ( ع ص ) آینده ، اسم مفعول است به معنی اسم فاعل. قال اﷲ تعالی : انه کان وعده مأتیّاً ( قرآن 61/19 )؛ ای آتیاً. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). وعد مأتی ؛ ای آت ، مانند حجاب مستور، ای ساتر. ( ذیل اقرب الموارد ).
مأتی. [ م َءْ تا ] ( ع اِ ) محل آمدن و موضعآمدن و فراهم گاه. ( ناظم الاطباء ). || مأتی الامر؛ جانب امر و جهت آن. ( منتهی الارب ). جهت و جانب کار و راه کار. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).