معنی کلمه ماتم زده در لغت نامه دهخدا
گر بود در حلقه ای صدغمزده
حلقه را باشد نگین ماتم زده.عطار.هرگاه که در ماتم من نوحه گر آید
ماتمزده باید که بود نوحه گر من.عطار.و ماتمزده ماتمزدگان تواند دید. ( تذکرةالاولیاء ).
ماتمزده را به نوحه گر حاجت نیست.عطار.حافظ ز غم از گریه نپرداخت به خنده
ماتم زده را داعیه سور نمانده ست.حافظ.هاتف اقبال در مقام تسلی ماتمزدگان بود. ( حبیب السیر ج 3 ص 323 ).