معنی کلمه مائده در لغت نامه دهخدا
این چنان زرین نمکدان بر بلورین مائده
وان چنان چون بر غلاف زر سیمین گوشوار.منوچهری.پس گفت : «... اللهم ربناانزل علینا مائدة من السماء تکون لنا عیداً لاوّلنا...»؛ بارخدایا ما را از آسمان خوانی فرست. ( قصص الانبیاء ص 206 ).
نعمتی بهتر از آزادی نیست
بر چنین مائده کفران چکنم.خاقانی.هرکجا جبریل سازد مائده
زشت باشد میهمان دیو لعین.خاقانی.مائده از آسمان شد عائده
چونکه گفت انزل علینا مائده .مولوی.مائده از آسمان درمی رسید
بی شرا و بیع و بی گفت و شنید.مولوی.- مائده خرگهی ؛ نعیم بهشت. نعیم آسمانی. ( برهان ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
آنچه درین مائده خرگهی است
کاسه آلوده و خوان تهی است.نظامی. || خوردنی و طعام. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). طعام. ( اقرب الموارد ) :
پیش ما بینی کریمانی که گاه مائده
ماکیان بر در کنند وگربه در زندان سرا.خاقانی.بهر خواص ترا مائده خوش مذاق
ساختم از جان پاک بنگر و درده صلا.خاقانی.کم خور خاقانیا مائده دهر از آنک
نیست ابا خوش گوار هست ترش میزبان.
شعله رأی تو باد عاقله مهر و ماه
فضله خوان تو باد مائده انس و جان.خاقانی.چو بر مائده دستها شد دراز
دهان بر خورش راه بگشاد باز.نظامی.نبود آن دشنام او بی فایده
نبود آن مهمانیش بی مائده .مولوی.دست طمع ز مائده چرخ شسته ایم
از جان سخت خود به شکم سنگ بسته ایم.صائب.|| دائره ای از زمین. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، مائدات و موائد. ( اقرب الموارد ). زمین دایر، ضد زمین بایر. ( ناظم الاطباء ). || طعامی که از آسمان نازل شود. ( از منتهی الارب ). نعیم. نعمت. ( از ناظم الاطباء ).