موبدان جمع کلمه موبد، طبقه یا قبیلهای که وظایف تشریفات دینی را در دربار، آتشکده و جامعه بر عهده داشتند؛ اما انتساب آنها به کیش زرتشت مورد تردید است. همه موبدان ز لشکر بخواند.....به خوبی چه مایه سخنها براند (شاهنامه)
جملاتی از کاربرد کلمه مؤبدان
شده انجمن بر سرش بخردان ستارهشناسان و هم مؤبدان
سوی شاه مصر و همه مؤبدان ابا هدیه و وعده جاودان
به نزد خضر دانش مؤبدان این بس شگفتی زو که زندان سکندر منبع آب بقا آمد
نخست هیربد و مؤبدان که ایشان را بخوانده بر من و برمان برین و هورستار
خردمند و بیدار و زیرک به نام از آن مؤبدان او زدی پیشگام
همه مؤبدان سرفگنده نگون به دو نیمه دل دیدگان پر زخون
سر مؤبدان گفت گفت کای شهریار شنو خواب خود را یکی گوش دار
مؤبدان اندر یمین و در یسار مطربان در نغمه اندر هر کنار