مأنوس

معنی کلمه مأنوس در لغت نامه دهخدا

مأنوس. [ م َءْ ] ( ع ص ) انس گرفته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) : ساحت ولایتش به وفود بر و برکت و وفور خصب نعمت مأهول و مأنوس. ( المعجم چ دانشگاه ص 21و 22 ). || آشنا و همدم و مصاحب و یار و رفیق و همراه و دوست. || رام و خانگی. ( ناظم الاطباء ). آموخته. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- مأنوس الاستعمال ؛ هر چیزی که بیشتر اوقات استعمال شود وهر چیز قدیم و عمومی. ( ناظم الاطباء ).
- مأنوس شدن ؛ انس گرفتن و رام شدن و خانگی و اهلی شدن. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه مأنوس در فرهنگ معین

( مأنوس ) (مَ ) [ ع . ] (ص . ) انس گرفته ، خو کرده .

معنی کلمه مأنوس در فرهنگ عمید

انس گرفته، خوگرفته.

معنی کلمه مأنوس در فرهنگ فارسی

انس گرفته
( اسم ) انس گرفته : خوگر : ولایتش بوفود بر و برکت و وفور خصب نعمت ماهول و مانوس ... جمع : مانوسین .
انس گرفته

جملاتی از کاربرد کلمه مأنوس

قصر محروس تو مقر کرام صدر مأنوس تو مفر رجال
واژه‌نامه دیوانی در دوره قاجار، فرهنگ کوچکی از اصطلاحات و القاب دیوانی دوره قاجار، به ویژه دوره ناصرالدین شاه قاجار است. این اصطلاحات بیشتر در کار با اسناد بیوتات، فرمان‌ها و مکاتبات دولتی مورد استفاده قرار می‌گرفت و تحت الشعاع پنج وزارتخانه مالیه (دارایی) داخله (کشور) جنگ، خارجه و دربار بود و پاره‌ای اصطلاحات نامأنوس دارد که امروزه متروک و نامتداول شده‌است. برخی مربوط به شغل یا لقب اشخاص است. بعضی مرتبط با تشکیلات وزارتخانه‌ای می‌باشد و شماری دیگر در زمینه رسومات مالیاتی و تعداد کمی از آنها، اختصاص به نام شهرها دارد.
با وجود کنار گذاشتن رسمی تومان در سال ۱۳۰۸ (زمان رضاشاه پهلوی) و جایگزینی واحد پولی اسپانیایی ریال به جای آن، مردم واحد پولی فرنگی و نامأنوس ریال را به کار نگرفتند و ۱۰ ریال را برابر ۱ تومان گرفتند. با وجود گذشت سالیان بسیار هنوز واحد ریال بین مردم ایران جا نیفتاده است و واحد تومان کاربرد دارد.
یارب مأیوسم از در خویش مکن مأنوس به نفس دوزخ اندیش مکن
از همه این‌ها گذشته، حیدر یغما به گفتهٔ همسرش، کتاب‌های روضه‌الشهدا، طوفان و سایر ادعیه را می‌خوانده و با روایات مذهبی مأنوس بوده است. به گمان من همه این خواندن‌ها، بعد از آشنایی یغما با قرآن و زبان عربی بوده است.
وی با گربه‌ای مأنوس بود و گربه در زبان عربی هِرَّة نامیده می‌شود و به همین دلیل، کنیه او به جای فرزند، به گربه اش منسوب شد و او را ابوهریره نام نهادند (قالَ ابوهریرة: «حَمَلْتُ هِرَّةً یَوْماً فِی کُمِّی إِلَی رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ: مَا هَذِهِ؟ قُلْتُ: هِرَّةٌ. فَقَالَ: یَا أَبا هُرَیْرَة». فغلبَت علیه کنیته).
شیری که، قلب نیزه وران سپاه خصم مأنوس تر بس ز نیستان بود برش
غربت ما دردمندان، پله آزادگی است نیست جز دام و قفس جای دگر مأنوس ما
عثمان محمدپرست در سال ۱۳۰۷ در شهر خواف از توابع خراسان رضوی زاده شد. او از سن ۱۰ سالگی با دوتار مأنوس بوده‌است. پدر وی با نوازندگی مخالف بود. اما پس از آنکه دید عثمان دربارهٔ محمد شعر می‌گوید و می‌نوازد نظرش تغییر کرد.
در آرزوی یکی دانه شام تا به سحر بود به سنبله چشم گرسنگان مأنوس
مجلس محروس تو کهف هدی درگه مأنوس تو حصن بشر
عهد او عهد سلامت بود و دور امان حبّذا این شه و این عهد سعادت مأنوس
شده هر یک به دیگری مأنوس پنج شش سال هر یکی محبوس
در بند تو محبوسم با جور تو مأنوسم در ذکر تو مدهوشم و زنام تو حیرانم
ولیی کوست نامش عبد قدوس نباشد قلب او با غیر مأنوس
در زمان جنبش مشروطهٔ ایران، شعر فارسی در ایران به سوی ادبیات سیاسی و اجتماعی و عامه‌پسند رفت و بسیاری از واژگان نامأنوس عربی از میان رفتند و برخی از واژگان نوین اروپایی، که توسط دانشجویان ایرانی مقیم اروپا به ایران آورده شده بودند، وارد شعر فارسی شدند. تصنیف‌های عارف قزوینی، قصیدههایمحمدتقی بهار و هجونامههای ایرج میرزا برای این دوران‌اند. در ابتدای سده چهاردهم خورشیدی و با ظهور شاعرانی همانند علی اسفندیاری، مشهور به نیما یوشیج و احمد شاملو و پدید آمدن قالب شعر آزاد یا بی‌قافیه (نیمایی و سپید)، سیطرهٔ کامل شعر کهن از میان رفت و امروزه و پس از یک سده، قالب‌های کهن شعر فارسی در کنار قالب‌های نوین شعر فارسی مورده استفاده قرار می‌گیرند.