مأموریت

معنی کلمه مأموریت در لغت نامه دهخدا

مأموریت. [ م َءْ ری ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) حکم و فرمان و امر. || رسالت و اطاعت حکم. ( ناظم الاطباء ). || مأمور شدن.به کاری گماشته شدن. || ( اِ ) کار و وظیفه خاص که انجام دادن آن به عهده کسی واگذار گردد.

معنی کلمه مأموریت در فرهنگ معین

( مأموریت ) ( ~ . یَّ ) [ ع . ] (اِ. ) کاری که انجام آن از سوی مقامی واگذار و خواسته شده است .

معنی کلمه مأموریت در فرهنگ عمید

۱. شغل یا وظیفه ای که از جانب شخص یا سازمانی بر عهدۀ شخص گذاشته می شود.
۲. (اسم مصدر ) [قدیمی] فرمان بردای، فرمان بردار بودن.

معنی کلمه مأموریت در فرهنگ فارسی

۱- مامور شدن . ۲- ( اسم ) وظیفه ای که بعهد. کسی محول شده .
حکم و فرمان و امر

معنی کلمه مأموریت در ویکی واژه

کاری که انجام آن از سوی مقامی واگذار و خواسته شده‌

جملاتی از کاربرد کلمه مأموریت

مارال هم در یکی از مأموریت‌هایی که در کنار تایماز (پسرش) انجام می‌دادند کشته شد و این‌گونه داستان آلنی-مارال و داستان خاندان آق اویلرها پایان گرفت.
بیل آندرس در اوت ۱۹۶۹ به ناسا راه یافت. پس از پشتیبان‌گیری مایکل کالینز در آپولو ۱۱، به همراه لاول برای مأموریت آپولو ۱۳ انتخاب شدند.