لیلة القدر

چون به سالی تمام شد بدرش ختم کردم به لیلة القدرش

روایت دربارهٔ معنای لیلة القدر.

مراد از شب لیلة القدر باشد نشان از دو گیسوی عنبرفشانت

زلف و رخسار تو، ای خورشید حسن! لیلة القدر و مه تابان من

طره مشگین رخسارت بهم لیلة القدری و نوروزی خوش است

لیلة القدری که در وی بود حلقه حلقه روح بافتم آنها همه در حلقه های موی دوست

معاذ جبل گفت وَ ابْتَغُوا ما کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ یعنی لیلة القدر، حسن خواند وَ ابْتَغُوا ما کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ بر پی آن فرمان ایستید که اللَّه شما را نوشت.

عاشقان را از جمالش، روز بازار امشب است لیلة القدری که می‌گویند پندار امشب است

فاکثروا فیهن من التهلیل و التکبیر، فانها ایام تهلیل و تکبیر و ذکر اللَّه عز و جل، و انّ صیام یوم منها یعدل بصیام سنة، و قیام کل لیلة منها کقیام لیلة القدر، و العمل فیهن یضاعف بتسع مائة ضعف.

مطلع نور تجلی آفتاب روی اوست لیلة القدری که می گویند هست آن موی اوست

فِیها یُفْرَقُ ای یحکم و یثبت. تقول فرقت الامر اذا حکمته و فرغت منه و هو قوله عز و جل: وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ ای احکمناه و قوله: کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ ای صواب حسن مستقیم. قال ابن عبّاس: یکتب ام الکتاب فی لیلة القدر ای فی لیلة التقدیر ما هو کائن فی السنة من الخیر و الشر و الارزاق و الآجال حتی الحجاج، یقال یحج فلان و یحج فلان.