لیفه

معنی کلمه لیفه در لغت نامه دهخدا

( لیفة ) لیفة. [ ف َ ] ( ع اِ ) یکی لیف. پاره ای از پوست درخت خرما و آن اخص است از لیف. ( منتهی الارب ). || انطاکی گوید: گیاهی است سرخ و خاردار و به شکل خیار کوچکی و نائب مناب قثاءالحمار در افعال و در نواحی مصر کثیرالوجود و زیاده از یک درهم قتال است.
لیفه. [ ف َ یا ف ِ ] ( اِ ) در تداول فارسی نیفه. حزة. حجزة. || پشم یا ابریشم که در دوات بود. ( مهذب الاسماء ). || آنچه بر چیزی پیچند.

معنی کلمه لیفه در فرهنگ معین

(فِ ) (اِ. ) جای بند یا کِش در کمر شلوار.

معنی کلمه لیفه در فرهنگ عمید

جای بند در کمر شلوار که بند را از آن می گذرانند و به کمر می بندند.

معنی کلمه لیفه در فرهنگ فارسی

جای بنددرکمرشلوارکه بندرااز آن میگذرانند، وبکمرمیبندند، نیفه نیزگفته شده است
( اسم ) ۱- یک لیف پاره ای از پوست درخت خرما . ۲- یکی از گونه های انجیر که دارای میوه های درشت است .

معنی کلمه لیفه در ویکی واژه

جای بند یا کِش در کمر شلوار.

جملاتی از کاربرد کلمه لیفه

اگر خلیفه نه چشمش ز خاک پر بودی ز دیده دجله براندی ز حسرت بغداد
برخاست به مقتضای سوگند محمل به در خلیفه افکند
گشت فلک بامر حق بحر وجود کاینات خلعت هر خلیفهٔ در خور خود تمام شد
شهی که هادی کل را خلیفه است و وزیر شهی که ختم رسل را برادر است و ختن
در دهه ۱۹۷۰ میلادی این کتابخانه تعداد ۱۲ هزار جلد کتاب داشت که اکثراً «ارمنی بوده به زبان‌های فارسی، انگلیسی، فرانسه و روسی نیز جلدهایی در آن وجود دارند. پس از انقلاب کتابخانه شورای خلیفه گری مجدداً» بازسازی و بازگشایی گردید.
او ندا کرده که خوان بنهاده‌ام نایب حقم خلیفه‌زاده‌ام
شاهنشه انبیاست احمد او را تو خلیفه و وزیری
وی روزی پرسید: آیا خلیفه ای را شناسید که اول نامش عین است و سه تن از ستمکاران را بکشته است؟ یکی از ایشان گفت: بلی امیر، آن خلیفه توئی.
تا بگیرند این حصار بی نظیر تا نمایند آن خلیفه حق اسیر
آفتاب کرام خواهد کرد لقب او ،خلیفه بغداد
گفتند که غور کار دیدی منشور خلیفه را شنیدی