لیزم

معنی کلمه لیزم در لغت نامه دهخدا

لیزم. [ زُ ] ( اِ ) کباده را گویند و آن کمانی باشدنرم و سست که بدان مشق کمان کشیدن کنند. ( برهان ).

معنی کلمه لیزم در فرهنگ معین

(زُ ) (اِ. ) کباده کمان نرم که با آن تمرین کمان کشیدن کنند.

معنی کلمه لیزم در فرهنگ عمید

کمان نرم که با آن مشق کمان کشیدن کنند، کباده.

معنی کلمه لیزم در فرهنگ فارسی

( اسم ) کمانی نرم و سست که بوسیل. آن مشق کمان کشیدن کنند کباده .

معنی کلمه لیزم در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:کباده

معنی کلمه لیزم در ویکی واژه

کباده کمان نرم که با آن تمرین کمان کشیدن کنند.

جملاتی از کاربرد کلمه لیزم

و درجه حرارت پوستی خانم ها اندکی کمتر از اقایان است و از طرف دیگر شدت متابولیزم خانم ها اندکی کمتر از آقایان است.
زمانی بدین داس گندم درو بکن پاک پالیزم از خار و خو
خواهم شراب ناری تو دیگ پیشم آری کی گرد دیگ گردم آخر نه کفچلیزم
در قسمت مرگ این مجموعه در بیمارستان موضوع مرگ خواهرش سوفی است تمرکز احساس گرایانه نقاشی بر روی پرتره‌هایی از تمام افراد خانواده‌اش. در ادامه این قرن مونک به کار پایان دادن این مجموعه یخ زده پرداخت بیشتر آن‌ها در ابعاد بزرگ بودند. او برای یک نقاشی به نام متابولیزم در سال ۱۸۹۸ یک بوم بسیار بزرگ ساخت، در ابتدا نام آن را آدم و حوا گذاشت ولی بعدها نامش را تغییر داد برای اولین بار تمام این مجموعه را به نمایش گذاشت در نمایشگاه کشورهای مستقل در برلین سال ۱۹۰۲.
گوریست سیاه رنگ دهلیزم خوکیست کریه روی دزبانم
تو درین جوشش چو معمار منی کفچلیزم زن که بس خوش می‌زنی
از دیدگاه برخی از پژوهندگان، دیکتاتوری شکلی از حکومت است که قدرت اداره بدون رضایت افراد تحت حاکمیت (گونه‌ای شبیه به استبداد) است، در حالی‌که تمامیت‌خواهی توصیف یک دولت است که تقریباً در همهٔ جنبه‌ها، رفتارهای دولتی و خصوصی مردم خود را تنظیم و راهبری می‌کند. به عبارت دیگر، دیکتاتوری مربوط به منبع قدرت حاکم و حکومت توتالیتر یا تمامیت‌خواه مربوط به دامنهٔ قدرت حاکم است. با این مفهوم، دیکتاتوری (حکومت بدون رضایت مردم) در مقابل دموکراسی (دولتی که قدرت از مردم دارد) و توتالیتاریسم (دولتی که تمام جنبه‌های زندگی مردم را تحت کنترل دارد) در مقابل پلورالیزم یا کثرت‌گرایی (حکومتی با شیوه زندگی و عقاید متعدد اجتماعی) قرار می‌گیرد.
از روزگار هخامنشی، ایرانیان تحت حفاظ جغرافیایی بودند. اما کوه‌های بلند و دشت‌های وسیع فلات ایران دیگر سپری در برابر ارتش روس و ناوگان بریتانیا نبودند. ایران در ظاهر و باطن، خرد شده بود. در آغاز قرن نوزدهم، آذربایجان، ارمنستان، بیشتر گرجستان و افغانستان، به‌طور کامل ایرانی بودند، اما در آخر قرن، اکثر این نواحی در نتیجهٔ عملیات نظامی اروپاییان، از دست رفته بود. ایران از دست رفتن قسمت‌هایی از خاکش را، به صورت حس قربانی شدن و تمایلی برای تفسیر اعمال اروپاییان از طریق عینک تئوری توطئه، بیان کرد؛ که این به نوبه خود به شکل‌گیری ناسیونالیزم ایرانی در قرن بیست‌ویک کمک کرده‌است.