معنی کلمه لیز در لغت نامه دهخدا
- لیز شدن معده ؛ کم شدن ماسکه آن.
|| لزج. لزجه. چسبنده . بالعاب. || آمیخته. || ( اِ ) دست افزار کشیدن بر چیزی. ( برهان ). || ( پسوند ) مزید مؤخر کلماتی است ، چون : پالیز. کفچلیز. دهلیز. جالیز. فالیز.
لیز. [ ل َ ] ( ع مص ) پناه گرفتن به کسی. ( منتهی الارب ).