لگونی

معنی کلمه لگونی در ویکی واژه

لگونی (جمع لگونی‌ها)
#

جملاتی از کاربرد کلمه لگونی

هر سحر بر روز ما دل‌مردگان خفته‌بخت اشک گلگونی‌ست مهر از دیده گریان صبح
به گلگونی چهره زرد عشق به شیرینی تلخی درد عشق
چو گل غلتیده ام در خون ز فکر جامه گلگونی گریبان چاکم از دست نگار پاکدامانی
جامه گلگونی که می خواهم ز تیغش جان برم هر کف خاکی ز کویش کربلای دیگرست
هر خم زلف که بر گونهٔ گلگونی بود دام صیّاد ازل بود گرفتار شدم
هر خم زلف که بر گونهٔ گلگونی بود دام صیاد ازل بود و گرفتار شدم
گر چراغ چهره ها از غازه میگیرد فروغ غازه از گلگونی رنگ تو افروزد چراغ
ترا در همسرانت سرکشی چون شعله می‌زیبد بلی این شیوه از هر جامه گلگونی نمی‌آید
همه‌دم میل فضولی به قبا گلگونیست چه کند آب و گلش دهر بدین رنگ سرشت
گرفت از روی چون ماه تو اشکم رنگ گلگونی چه رنگ است این، کز او گیرد چنین رنگ آب دریایی