معنی کلمه لگدزن در لغت نامه دهخدا
ترف عدو ترش نشود زآنکه بخت او
گاوی است نیک شیر ولیکن لگدزن است.انوری.چه نیکو زده ست این مثل پیر ده
ستور لگدزن گرانبار به.سعدی.مشت بر اعمی زند یک جلف مست
کو بپندارد لگدزن استر است
زآنکه آن دم بانگ استر می شنید
کور را آیینه گوش آمد نه دید.مولوی.آن گربه مصاحب بابا از آن تو
این استر چموش لگدزن از آن من.وحشی.