لکانه. [ ل َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) معرب آن لقانق ، و ظاهراً مصحف نکانه است که نقانق معرب آن است. رجوع به جهودانه در فرهنگ رشیدی شود. لکامه. روده گوسفند به گوشت آگنده و پخته. ( برهان ). چرغنده. مالکانه. زونج. عصیب. روده گوسفند که به گوشت و جگر پر کرده بپزند. ( جهانگیری ). سختوبا. ( زمخشری ) : چو خر بی خبر ز آنی اکنون که آنگه به مزد دبستان خریدی لکانه.ناصرخسرو.از پس دیوی دوان چو کودک لیکن رود و می است و زلیبیا و لکانه.ناصرخسرو. || و به علاقه مشابهت قضیب را بدان اراده کرده اند. آلت تناسل. ( برهان ) : من شاعری سلیمم با کودکان رحیمم زیرا که جعل ایشان دوغی است بالکانه.طیان.گر زآنکه لکانه آرزوی است اینک به میان ران لکانه.طیان.
معنی کلمه لکانه در فرهنگ معین
(لَ نِ ) (اِ. ) رودة گوسفند که آن را از گوشت سرخ کرده پر کرده باشند.
معنی کلمه لکانه در فرهنگ عمید
۱. تکۀ رودۀ گاو یا گوسفند که آن را از گوشت سرخ کرده یا پیه پر کرده باشند، زونج، زویج، زونج: چو خر بی خرد زآنی اکنون که آنگه / به مزد دبستان خریدی لکانه (ناصرخسرو: ۴۱ ). ۲. آلت تناسل مرد.
معنی کلمه لکانه در ویکی واژه
رودة گوسفند که آن را از گوشت سرخ کرده پر کرده باشند.
جملاتی از کاربرد کلمه لکانه
مولکولهای آلکان با هالوژنها واکنش میدهند و طی یک واکنش جانشینی، برخی اتمهای هالوژن به جای اتمهای هیدروژن قرار میگیرند و هالوآلکانها را میسازندگان قرار دارد
در مرحله سوم مالکانی که ملک خود را اجاره داده بودند بر اساس قانون تقسیم و فروش املاک مورد اجاره به زارعین مستأجر مصوب ۱۳۴۷ ملزم شدند یا زمین خود را به زارعان بفروشند؛ یا با رضایت مالک و زارع به نسبت بهره مالکانه یا عرف محل آن را با یکدیگر تقسیم کنند. محمدرضا پهلوی ادعا کردهاست این اقدام موجب شد همه کشاورزان ایران صاحب زمین شوند و ایران از یک کشور فئودالی به سوی «کشاورزی آزاد» و «صنعتی شدن» گام بردارد.
و معجزتر آیتی از خرد تو آن بود که مدت دراز در خانه دشمنان بماندی و بر زبان تو کلمه ای نرفت که دران عیبی گرفتندی و موجب نفرت و بدگمانی گشتی. گفت: اقتدای من در همه ابواب بمحاسن اخلاق و مکارم عادات ملک بوده است، و بقدر دانش خود از معالی خصال وی اقتباس نموده ام، و مآثر ملکانه را د رهمه ابواب امام و پیشوا و قبله و نمودار خویش ساخته، و حصول اغراض و نجح مرادها در متابعت رسوم ستوده و مشایعت آثار پسندیده آن دانسته، که ملک را، بحمدالله و منه، اصالت و اصابت تدبیر باشکوه و شوکت ومهابت و شجاعت جمع است.
ملکانه است هدیه تو بر او راه حضرت به فرخی بسپر
نظریه ارزش مبادله ریکاردو برای مارکس منبع الهام بود که طبق آن اجناس غیرقابل تکثیر میباشند و چون عرضه آنها ثابت است لذا قیمت آنها به وسیله عامل کمیابی تعیین میشود؛ ولی چون اکثر اجناس قابل تکثیراند ارزش مبادله آنها به وسیله مقدار نیروی کاری که در آن بکار رفتهاست تعیین میشود. دستمزد تنها هزینهای است که قیمت را تعیین میکند. بهره مالکانه به جای آنکه قیمت را تعیین کند به وسیله قیمت تعیین میشود. سود هم اثری بر قیمت ندارد، زیرا نسبت سرمایه به کار در جریان تولید ثابت میماند.
آنی تو، که جز با تو درین ملک ندیدیم خوی ملکی با کس و روی ملکانه
از پس دیوی دوان چو کودک لیکن رود و میاستت ز لیبیا و لکانه
نقطه ذوب آلکانها با افزایش جرم آنها افزایش مییابد. آلکانهایی که تعداد کربن زوج دارند نقطه ذوب بالاتری دارند چون ساختار بلوری آنها مرتب تر بوده و بهتر میتوانند در همدیگر فشرده شوند.
و غرض این مخاذیل در این تعبیر آنست که فرصت ایشان فایت نگردد، و بدین اشارت دردهایی را که از سیاست ملکانه در دل ایشان متمکن است شفا طلبند، و اول پسر را که نظیر نفس و عوض ذات ملک است - و مباد که از وی به عوض قانع باید گشت - هلاک کنند، وانگاه پسری با چندان نجابت و رشد و خرد و کیاست.
ز عود و چندن او را آستانه درش سیمین و زرین پالکانه
در جمله این بنده و بنده زاده را شرفی بزرگ حاصل آمد و ذکر آن بر روی روزگار مخلد گشت، و فرط اخلاص در نیک بندگی او جهانیان را روشن شد. ایزد تعالی خداوند عالم را در دین و دنیا بنهایت همت برساناد، و تمامی بلاد شرق و غرب را بسایه رایت منصور و ظل چتر میمون شاهنشاهی منور گرداناد، و تشنگان امید را در آفاق جهان که منتظر احسان و عاطفت ملکانه بماندهاند از جام عدل و رافت سیراب کناد،
چنین کنم؛ و بازگشت و آنچه فرمودنی بود، بفرمود و مثالها که دادنی بود، بداد. و امیر، رضی اللّه عنه، در معنی غلامان و جز آن مثالها داد و همه ملکانه راست کردند.
واکنش هیدروکربنها و به ویژه آلکانها با اکسیژن و تولید دیاکسیدکربن، آب و گرما، از جمله مهمترین واکنشهای آلکانهاست. این واکنش فوقالعاده گرماده است. سوختن کامل منجر به تولید آب و دی اکسیدکربن میشود. در صورت عدم وجود اکسیژن کافی سوختن ناقص انجام شده و تولید کربن منواکسید یا کربن به شکل دوده مینماید.
محمدرضا آقاسی (زاده ۲۴ فروردین ۱۳۳۸ — درگذشته ۳ خرداد ۱۳۸۴) شاعر آئینی - مذهبی شیعه اهل ایران بود. وی ظاهر و منشی درویشمسلکانه داشت.