لک زدن

معنی کلمه لک زدن در لغت نامه دهخدا

لک زدن. [ ل َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) نقطه یا نقطه نقطه رنگ رسیدگی در انگور و خرما و جز آن پدید آمدن ، و عرب لک زدن خرما را توکیت گوید. رسیدن و پخته شدن نقطه ای از میوه. جزئی از آن شیرین شدن. پیدا آمدن رسیدگی و شیرینی در جزئی از میوه و پیدا آمدن لک در انگور، یعنی شیرین و شفاف شدن نقطه ای از حب انگور و خال افتادن در آن. لک افتادن در آن. انگور در هفدهم لک میزند ( گویا هفدهم سرطان ). || لک زده بودن دل یا جگر برای چیزی یا پول ؛ سخت دوستدار و مشتاق آن بودن. بسیار خواهان آن بودن. نهایت آرزومند آن بودن. || پیدا آمدن نقطه ای بگردیده و گندیده در میوه چون خربزه و هندوانه و جز آن. لک برداشتن.

معنی کلمه لک زدن در فرهنگ معین

( ~ . زَ دَ ) (مص ل . ) به سختی در آرزوی چیزی بودن .

معنی کلمه لک زدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) لک زدن میوه . لک برداشتن میوه بر اثر رسیدن و پخته شدن قسمتی از میوه برنگ دیگر در آمدن . یا لک زدن دل کسی برای چیزی . بشدت خواستار آن بودن سخت مشتاق آن بودن : دلم برایش لک میزند .

معنی کلمه لک زدن در ویکی واژه

به سختی در آرزوی چیزی بودن.

جملاتی از کاربرد کلمه لک زدن

در اکثر داستان‌ها اسلندرمن راه نمی‌رود و در فاصله کمی از سطح زمین شناور است و با هر بار پلک زدن به قربانی خود نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود
کفرست پا به مصحف بال ملک زدن برگرد او بگرد به مژگان چو آفتاب
ز مزاج پیچش خلق دون خجل است طعنه‌گر فنون نشوی جراحت مرده را هوس آزمای‌کلک زدن
اثر دماغ رعونتت شده رنگ پستی دولتت به‌کجاست‌ گوشهٔ زانویی‌ که توان علم به فلک زدن
چه ظهورگرد سپاه تو چه خفا تغافل جاه تو به‌گشاد و بست نگاه تو در راز ملک و ملک زدن