لِر
معنی کلمه لِر در لغت نامه دهخدا

لِر

معنی کلمه لِر در لغت نامه دهخدا

لر. [ ل َ ] ( اِ ) جوی باشد اعم از آنکه سیلاب کنده باشد یا آدمی. ( برهان ) ( جهانگیری ) :
لری کندند ناهموار در پیش
که باد ازوی سر آید در تک خویش.امیرخسرو ( از جهانگیری ).|| تخته سنگ. صخره ( در لهجه بختیاری ): میرَه م توربی آردم بُن لر ( به لهجه بختیاری )؛ بگذار شوهر من شغال باشد لکن اگر آرد او زیر صخره است مرا بسنده است. || زیر بغل. بیخ بغل. بغل. ( برهان ). کش. آغوش. || ( ص ) ضعیف و لاغر. ( برهان ). || ( پسوند ) لر در کلمات : آب حاجی لر، چکش لر، حاجی لر، سه لر، شلر که اسم مکانهائی هستند نیز آمده ، در حاجی لر شاید کلمه ترکی باشد علامت جمع، ولی در دیگر کلمات معلوم نیست.
لر. [ ل ُ ] ( اِ ) کام. || توان. || مرادو مطلب. || بره و بچه گوسفند. ( برهان ).
لر. [ ل ُ ] ( اِخ ) ( ایل... ) نام قبیله ای از ایرانیان. طایفه ای از ایرانیان چادرنشین . طایفه ای از صحرانشینان و مردم قهستان. ( برهان ). نام طایفه ای است از مردم صحرانشین. ( جهانگیری ). لر و یا لور نام عشیرتی است بزرگ از عشایر کرد. رجوع به لرستان شود. ( قاموس الاعلام ترکی ). گروهی از اکراد در کوههای میان اصفهان و خوزستان و این نواحی بدیشان شناخته آید و بلاد لر خوانند و هم لرستان و لور گویند. رجوع به این دو کلمه شود. ( معجم البلدان ). حمداﷲ مستوفی گوید در زبدة التواریخ آمده که وقوع اسم لر بدان قوم بوجهی گویند از آنکه در ولایت مارود دیهی است آن را کرد میخوانند و درآن حدود دربندی آن را به زبان لری کوک اکر خوانند ودر آن دربند موضعی است که لر خوانند چون اصل ایشان از آن موضع خواسته هایشان را لر خوانند. وجه دوم آن است که به زبان لری کوه پردرخت را لِر گویند و بسبب ثقالت راء کسره لام با ضمه کردند و لر گفتند و وجه سوم اینکه این طایفه از نسل شخصی اند که او لر نام داشته و قول اول درست تر می نماید. و هر چیز که در آن ولایت نبوده به زبان لری نام ندارد بمجاز از نقل زبانی دیگر نام بر آن اطلاق کرده اند و سبب ظهور قوم لران بعضی گفته اند آنکه سلیمان پیغمبر علیه السلام معتمدی را به ترکستان فرستاد تا جهت او چند کنیزک بکر خوب روی بیاورد و حرزی درآموخت تا در راه از شرّ شیاطین ایمن باشند آن مرد به وقت مراجعت در مرحله کول مانرود حرز فراموش کرد و کنیزکان را شیاطین بکارت زائل کردند برصورت آن مرد چون سلیمان کنیزکان را ثیب یافت از آن مرد تفحص کرد که هرگز حرز را فراموش کردی گفت بلی درفلان موضع سلیمان دانست که این فعل شیاطین است آن کنیزکان با همان محل فرستاد و از ایشان فرزندان آمدند لران اند. و این روایت ضعیف است در حق گیلکیان همین گفته اند. وجهی دیگر آنکه جمعی از اعراب بر سلیمان عاصی شدند و بدان وقت بدان ولایت رفتند و با آن کنیزکان بتغلب دخول کردند سلیمان آن کنیزکان را هم بدان ولایت فرستاد و از ایشان فرزندان آمدند حق تعالی وبائی بر اهل آن ولایت مسلط کرد که بغیر از آن فرزندان نماندند. و این قول پیش لران هیچ است زیرا که در زبان لری الفاظ عربی بسیار است اما این ده حرف در زبان لری نمی آید: ح خ ش ص ط ظ ع غ ف ق. ( تاریخ گزیده ص 535 و536 و 537 ). رجوع به لر بزرگ و لر کوچک شود :

معنی کلمه لِر در فرهنگ معین

(لُ )۱ - (اِ. ) مراد، مطلب . ۲ - (ص . ) ساده دل ، سلیم .
(لَ ) (اِ. ) ۱ - جوی ، آب کند. ۲ - زیر بغل . ۳ - لاغر، ضعیف .

معنی کلمه لِر در فرهنگ عمید

جوی، آبکند.
۱. کام، مراد، مطلب.
۲. برۀ گوسفند.
۱. از طوایف بزرگ، شیعه مذهب، و آریایی نژاد ایران که بیشتر در جنوب غربی ایران سکنی دارند.
۲. [عامیانه، مجاز] ساده دل و بی پیرایه.

معنی کلمه لِر در فرهنگ فارسی

تیره ایست از شعبه جباره ایل عرب از ایلات خمسه فارس .
( اسم ) ۱- بغل کش . ۲- بیخ بغل زیر بغل .
نام رودی در فرانسه که به حوضه آرکاشن ریزد و درازی آن هشتاد هزار گز باشد .

معنی کلمه لِر در دانشنامه عمومی

لر (ناحیه). لر ( به آلمانی: Landkreis Leer ) یک ناحیه در آلمان است که در نیدرزاکسن واقع شده است. لر ۱۶۳٬۸۰۰ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه لِر در فرهنگ معین

معنی کلمه لِر در دانشنامه آزاد فارسی

لُر
قوم بزرگ ایرانی، از اقوام بومی کوهستان زاگرس، ساکن بخش بزرگی از غرب مرکزی و جنوب غربی ایران، منقسم به سه گروه اجتماعی شهری، روستایی و چادرنشین، مشتمل بر چندین ایل و صدها طایفۀ بزرگ، مرکب از گروه های ممسنی، کهکیلویه، بختیاری، لرستانی، ایلامی. به جز گروه های یادشده، گروه های بزرگی از لران در طول چند قرن گذشته به مناطقی از تهران، خراسان، خوزستان، قزوین، کرمان، گرمسار، گیلان، مازندران و کشور عراق انتقال یافته اند. گروه اخیر در میان عراقی ها به لرِ فیلی شهرت دارند. جغرافیای نواحی لرنشین، همانند قوس عریضی از سواحل خلیج فارس در حوالی بوشهر شروع شده و پس از عبور از لر بزرگ، یعنی کهکیلویه و بختیاری، در منتهی الیه شمالی لر کوچک، یعنی استان های لرستان و ایلام، پایان می یابد. لر کوچک از دو بخش پیشکوه مطابق با استان لرستان و پشتکوه، مطابق با استان ایلام، تشکیل می شود. کبیرکوه، حد فاصل میان دو بخش لر کوچک بوده و رودخانۀ معروف دز، موسوم به آب سزار، مرز میان لر کوچک و لر بزرگ است. قوم لر از ایلات و طوایف بسیار تشکیل شده است. لرها، به خصوص، ایل بختیاری بزرگ ترین گروه چادرنشینان ایران را تشکیل می دهند. همۀ این مردم، جز گروهی که مستحیل شده اند، مسلمان و شیعه اند. جمعی از اینان در شمار پیروان اهل حق اند. یکی از وجوه مشترک قوم لر، زبان لری است که ازجمله زبان های جنوب غرب ایران به شمار می آید. دسته ای از طوایف لر، به ویژه آنان که در حدود شمالی لر کوچک و در همسایگی طوایف کرد کرمانشاه و همچنین در بخشی از استان ایلام به سر می برند، در حقیقت از طوایف لک، یعنی جنوبی ترین گروه های کرد، و یا ترکیبی از کردها و لرها هستند. لرها، فرهنگ و ادبیات و موسیقی خود را دارند. سرزمین لرها، منبع تاریخ ایران پیش از آریاییان است. آثار عیلامی در تمام نواحی لرنشین، از حوالی بوشهر تا پشتکوه لرستان (ایلام) منتشر است. بعضی از این آثار نظیر حجاری ها سنگ نگاری های کول فرح در ایذه (مالمیر) از برجسته ترین نشانه های تمدن و فرهنگ باستانی در فلات ایران به شمار می آیند. با این همه، سابقۀ باستانی قوم لر ناروشن است و آن دسته از فرضیات که این مردم را بازماندۀ عیلامی ها، یا اخلاف مستقیم مادها می داند محل تردید و گفت وگوی بسیار است. بعضی شباهت ها بین دو زبان کردی و لری، نشانه هایی پذیرفتنی از پیوندهای قدیمی میان کردان و لران به دست می دهند. همچنین عناصر ترک و عرب نیز در قوم لر دیده می شود. لران در جنگ های ساسانیان برضد اعراب شرکت داشتند. پیروزی اعراب در نهاوند سبب استقرار گروه های کثیری از آنان در میان لران شد. آل خشرم، از اعقاب مالک بن هبیره اسدی در اواخر دورۀ امویان در ناحیۀ معروف ماسبذان استقرار یافتند. آل بویه ده ها سال حاکم قسمت هایی از لرستان بودند. کردان حسنویه، چند سال قلعۀ فلک الافلاک را در اختیار داشتند. ترکان سلجوقی و اتباع آنان، نظیر حسام الدین شوملۀ افشاری و جانشینانش، تا انقراض سلاجقه بر لرستان حاکم بودند. با این وجود تا اواخر قرن ۶ق، همواره نوعی از حکومت موروثی قومی در بخش هایی از لرستان، به ویژه در لر بزرگ وجود داشته است. بعضی از مورخان دورۀ مغول آنان را امیران شول نوشته اند. انقراض دولت شولان به دست امیرعلی کرد شامی در آغاز قرن ۷ق و عزیمت امیران شول به ناحیۀ ممسنی، مقدمه تشکیل دولت اتابکان لر کوچک شد که با فراز و نشیب هایی تا ۱۰۰۶ق به طور مستقیم دوام آورد. در این سال شاهوردی خان لر، آخرین اتابک لرستان کوچک، به دستور شاه عباس صفوی کشته شد و حکومت لرستان کوچک به شعبۀ دیگری از همان خاندان واگذار شد. این حکومت نیز در ۱۳۰۸ش، مغلوب سلطنت پهلوی اول شد و برافتاد. پایتخت این دولت شهر خرم آباد بود و پس از آن که لرستان کوچک به دست آقا محمدخان قاجار، به دو بخش شد، کرسی آن به ناحیۀ پشتکوه لرستان در استان ایلام منتقل شد. در لرستان بزرگ نیز دولتی اتابکی شکل گرفت که حدود ۲۰۰ سال دوام آورد. از قرار معلوم، این دولت بعد از ۵۵۰ق/۱۱۵۵م و به دست ابوطاهر، از سرداران سنقر بن مودود سلغری، برآمد و در ۸۲۷ق/۱۴۲۴م به دست سلطان ابراهیم بن شاهرخ تیموری برافتاد. اتابکان لر، به رغم گرایش به جنگ و کشتار، تمایل به عمران و آبادانی قلمرو خود نیز داشتند. کرسی اتابکان لر بزرگ شهر ایذه یا مالمیر بود. بعضی آثار این دو سلسله هنوز در لرستان بزرگ و کوچک باقی مانده است. بعضی از خوانین لر پس از قتل نادرشاه، مدعی سلطنت ایران شدند. علیمردان خان بختیاری در این راه کشته شد و کریم خان زند، که رقیب او بود، وکالت سلطنت شاه اسماعیل سوم و در حقیقت سلطنت ایران را به دست آورد. سلسلۀ زندیه حدود ۴۰ سال برقرار بود. پس از شکست لطفعلی خان زند از قوای آقامحمدخان قاجار در ۱۲۰۸ق و قتل او، سلسلۀ زندیه منقرض شد. طوایف لر کوچک در سال های انقلاب مشروطیت ایران، بیشتر از حامیان سالارالدوله بودند. گروهی بزرگ از طوایف لرستان در نیمۀ نخست سلطنت پهلوی اول شورش های دامنه داری را برپا کردند. بعضی از این شورش ها تا ۱۳۱۱ـ۱۳۱۲ش ادامه یافت. دولت پهلوی اول به اسکان اجباری طوایف پرداخت و از این طریق خسارات فراوانی بر آنان وارد آورد. خوانین ایل بختیاری در آغاز نهضت مشروطه خواهی ایرانیان، از مخالفان مشروطه بودند، اما در یکی دو ماه آخر عمر استبداد صغیر با انگیزه هایی متفاوت از آزادی خواهان، به مشروطه پیوستند و در فتح تهران شرکت کردند. اینان تا سلطنت پهلوی اول در زمرۀ بزرگان دولت ایران قرار داشتند، اما در این دوره بسیاری از امتیازهای موروثی آنان لغو شد و بعضی به اتهام شورش برضد دولت اعدام شدند و تعدادی نیز به زندان افتادند. سیاست اسکان اجباری چادرنشین بختیاری همانند نواحی دیگر آسیب های جدی برای ایل بختیاری به همراه داشت. این رفتار سبب شورش هایی در میان بختیاریان شد که همچون موارد دیگر به شکست انجامید. لرهای کهکیلویه و ممسنی، همانند دیگر چادرنشینان ایران در سال های سلطنت پهلوی اول، در اعتراض به سیاست های دولت سر به شورش برداشتند و به همان ترتیب مجازات شدند. بعضی از خوانین بویراحمدی و ممسنی، به انگیزۀ حفظ منافع سنتی خود به مخالفان برنامه های اصلاحی محمدرضا پهلوی پیوستند و در ۱۳۴۲ش چند ماه با قوای دولتی به جنگ و ستیز برخاستند. این شورش در خرداد همان سال خاتمه یافت و بعضی از خوانین شورشی اعدام شدند. جغرافیای اداری سرزمین های لرنشین ایران بدین صورت است: ناحیه ممسنی در استان فارس قرار دارد؛ بخشی از لیراوی دشت به استان بوشهر پیوسته است؛ کهکیلویه و بویراحمدی از استان فارس جدا و خود به یک استان تبدیل شده است. ناحیۀ بهبهان، که زمانی مرکز کهکیلویه به شمار می آمد، امروزه بخشی از استان خوزستان است. قسمت بزرگی از ناحیۀ گرمسیری بختیاری، نظیر ایذه و دشت لالی و اندیکا، به استان خوزستان پیوسته است. لر کوچک همچون دورۀ قاجاریه، به دو استان لرستان و ایلام تبدیل شده و قسمتی از آن نظیر بخش الوار گرمسیری به شهرستان اندیمشک در استان خوزستان پیوسته است.

معنی کلمه لِر در ویکی واژه

آدم خنگ، کودن، بیسواد. اِولان بؤ لِرّی نَن بِرّه نِه بیل مِره‌‌. بابا این هِرّ را از بِرّ تشخیص نمی‌ده.

جملاتی از کاربرد کلمه لِر

رودولف ژوزف لارِنتس اِشتاینر (مؤسس مکتب آنتروپوزوفی)، دِئودا روشه (از احیاگران کاتاریسم در فرانسه)، استفان اِی هِولِر (اسقف «اِکلیزیا ناستیکا» یا کلیسای گنوسی در آمریکا)، اَبا یِسای نَصرای/دیوید کلارک (مؤسس جماعت «اِسِنی‌های ناصوری» در آمریکا).
گروه، تا اینجای کار، کنسرتی را ضبط کرده بود که در اوت ۱۹۹۵ با عنوان "کنار دریا زندگی کن"آن را بیرون داد. در طی این مدت، مطبوعات بریتانیا بحث رقابت بین مفروض اویسیس و باند بریت پاپ بلِر را به دست گرفته بود. پیش از این، اویسیس خود را با جنبش بریت پاپ مرتبط نمی‌کرد و به انجام بر روی "بریت پاپ همین الان" برنامه بی‌بی‌سی (برنامه‌ای که خواننده بلِر دیمن آلبارن آن را معرفی کرد) دعوت نشده بودند. در ۱۴ آگوست سال ۱۹۹۵، بلِر و اوآسیس تک‌آهنگ جدید در یک روز منتشر کردند، راه اندازی "نبرد بریت پاپ " که همهٔ اخبار ملی را فراگرفته بود.
﴿بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ، إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ﴾ ۱ ﴿فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ﴾ ۲ ﴿إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ﴾ ۳
لا تَقُمْ فِیهِ أَبَداً این قیام ایدر نام نماز است چنان که گفت: وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً.
وَالْقُطْبُ لَیْسَ لَهُ عِلمٌ وَ لاَ عَمَلٌ لَکن لِرَحْمَةِ العَلْیاءِ قَد وَثِقا
وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ (۵) و بفرمان اللَّه نیوشد و خود آن را چنین سزد.
بدانکه حق جل جلاله و تقدست اسمائه در این آیات چهار جایگه خود را بخلق اضافت کرد، گفت: رَبُّ الْعالَمِینَ، رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا، رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ، رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَیْنَهُما: و این اضافت، اعنی ذات البارئ جل جلاله الی خلقه در قرآن بر دو وجه بود: یکی اضافت جزوی، دیگر اضافت کلّی. اما اضافت جزوی تشریف مضاف الیه، چنان که مصطفی (ص) گفت: وَ اذْکُرْ رَبَّکَ، وَ اعْبُدْ رَبَّکَ، وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ، وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ، وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ، ازین نمط در قرآن بسیارست و همه تشریف و تکریم مصطفی (ص) است و حق جل جلاله خداوند همه مخلوقات و محدثات است. اما مصطفی (ص) را بذکر مخصوص کرد بزرگ گردانیدن او را بر دل بندگان، هم چنان که همه بقعتها را پادشاهست و خداوند جل جلاله آن گه مکه و کعبه را بذکر مخصوص کرد، گفت: إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ،لْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ‌ بزرگ گردانیدن آن را بر دل خلق. اما اضافت کلّی آنست که درین آیات گفت، و امثال این در قرآن فراوانست، و مقصود بیان قدرتست و اظهار هیبت و عزت کریم است. و بزرگوار آن خداوند را که در هر جایی صنعی خبی دارد و در هر امری لطفی خفی مینماید.
﴿بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمِ، وَ الْعادِیاتِ ضَبْحًا﴾ ۱ ﴿فَالْمُورِیاتِ قَدْحًا﴾ ۲ ﴿فَالْمُغیراتِ صُبْحًا﴾ ۳ ﴿فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا﴾ ۴ ﴿فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا﴾ ۵ ﴿اِنَّ الْانْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ﴾ ۶ ﴿وَ اِنَّهُ عَلیٰ ذٰلِکَ لَشَهیدٌ﴾ ۷ ﴿وَ اِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدیدٌ﴾ ۸ ﴿أَفَلٰا یَعْلَمُ اِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورِ﴾ ۹ ﴿وَ حُصِّلَ ما فِی الصُّدُورِ﴾ ۱۰ ﴿اِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبیرٌ﴾ ۱۱
روی عن مالک عن نافع عن ابن عمر: انّ النّبی (ص) قال: «یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ» حتّی یغیب احدهم فی رشحه الی انصاف اذنیه.
او از سال ۱۹۰۹ تا ۱۹۲۰ رهبر ارکستر سمفونی لس آنجلس بود (پیش از انحلالش و تأسیس فیلارمونیک لس آنجلس) و پس از کناره‌گیری از آن ارکستر در همان شهر اقامت گزید. موسیقی متن فیلم‌هایی همچون صورت‌زخمی و ملکه کلی از ساخته‌های تَندلِر هستند.
کُن لِرَبِّکَ کَالحَمَامِ الآلِفِ یَذبَحُونَ فِرَاخَهُ وَ لَا یَطِیرُ عَنهُم، امّا از تو سؤالی دارم ، جواب به صواب گوی، چنان می‌خواستی که این پسر هرگز نمیرد؟ گفت : نی، ولیکن می‌خواستم که بهره از لذّاتِ این جهانی بردارد و عمرِ دراز بیابد . دیوانه گفت: از بعضی لذّت که یافته بود، هیچ با او دیدی؟ گفت نی. گفت: از آن لذّت که نیافته بود، هیچ با او بود؟ گفت: نی. گفت پس درست شد که لذّتِ یافته با لذّتِ نایافته برابرست. اکنون چنان پندار که آنچ نیافت، بیافت و آنچ نخورد، بخورد و بسیار بزیست و پس بمرد.
قُلْ إِنِّی نُهِیتُ بگو مرا باز زده‌اند، أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ که ایشان را پرستم که شما می‌خدایان خوانید فرود از اللَّه، لَمَّا جاءَنِی الْبَیِّناتُ مِنْ رَبِّی آن گه که پیغامها آمد مرا از خداوند من، وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ (۶۶) و فرمودند مرا تا گردن نهم خداوند جهانیان را.
«لِلَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنی‌» آنان که خداوند خویش را پاسخ نیکو کردند، «وَ الَّذِینَ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُ» و ایشان که پاسخ نیکو نکردند او را، «لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً» اگر ایشان را فردا هر چه درین جهان چیزست و بود و خواهد بود، «وَ مِثْلَهُ مَعَهُ» و هم چندان با آن، «لَافْتَدَوْا بِهِ» ایشان بآن خویشتن باز خریدند «أُولئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ» ایشانند که ایشانراست شمار بد، «وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ (۱۸)» و جایگاه ایشان دوزخ و بد جایگاه که آنست.
إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ ای قلیل الشّکر کفور بطی‌ء الخدمة قلیل الخیر. و قال الحسن البصری: «الکنود» الّذی یعدّد المصائب و ینسی النّعم.