لوس

لوس

معنی کلمه لوس در لغت نامه دهخدا

لؤس. [ ل َ ئو ] ( ع ص ) شیرینی و جز آن جوینده جهت خوردن. لوّاس. || ( اِ ) یقال : ماذُقت لؤساً؛ یعنی نچشیدم چشیدنی. ( منتهی الارب ).
لوس. ( اِخ ) لوسی. رجوع به لوسی شود.
لوس. [ ل َ ] ( ع مص ) شیرینی و جز آن جستن جهت خوردن. || چشیدن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ). || به زبان گردانیدن چیزی در دهان. ( منتهی الارب ).
لوس. ( اِ ) روباه : و لوس به زبان بیهقیان روباه بود. ( تاریخ بیهق ).
لوس. ( اِ ) غش کافور. غش که در کافور کنند.باری که به کافور زنند تا بسیارش کنند :
کافور تو با لوس بود مشک تو با ناک
با لوس تو کافور کنی دائم مغشوش.کسائی.|| دهان کج. کج دهان. || لجن و خلابی که پای به دشواری از آن توان برآورد. ( برهان ).
لوس. ( اِ ) لس : پیش ایشان فاتحةالکتاب آن حضور است حضوری که اگر جبرئیل بیاید لوس خورد. ( مناقب افلاکی ). رجوع به لُس شود و شاید این کلمه کوس باشد.
لوس. ( اِ ) تملق. فروتنی. چرب زبانی. مردم را به زبان خوش فریفتن و بازی دادن. ( از برهان ). گفتار خوش. گفتار فریبنده. فروتنی بیش از اندازه. فریفتن به فروتنی و تملق و چرب زبانی بود. ( جهانگیری ). لابه است ، یعنی فریفتن به گفتار خوش و بی اندازه فروتنی کردن. ( اوبهی ). تملق. چاپلوسی. ( غیاث ). فریبندگی. فریب. فروتنی کردن باشد و به زبان مردم را فریفتن و مبالغت ( ؟ ) کردن. ( صحاح الفرس ) :
نشکیبند ز لوس و نشکیبند ز فحش
نشکیبند ز لاف و نشکیبند ز منگ.قریعالدهر.وآن چاپلوس بسته گر خندان ؟
کت هر زمان به لوس بپیراید.لبیبی.چون بیامد به وعده بر سامند
آن کنیزک سبک ز بام بلند
به رسن سوی او فرودآمد
گوئی از جنّتش درود آمد
جان سامند را به بوس گرفت
دست و پا و سرش به لوس گرفت.عنصری.مرد قانع نه مرد لوس بود
کز طمع، گربه چاپلوس بود.سنائی.گر بودم سیم کار گردد چون زر
ور نبود سیم لوس و لابه فزایم.سوزنی.گهی بوس و گهی لوس و گهی رقص
چه گویم عیب آن شب کوتهی بود.جمال الدین عبدالرزاق.چو دستی نتانی بریدن ببوس
که با غالبان چاره رفق است و لوس.سعدی.به تدبیر باید جهان خورد و لوس
چو دستی نشاید گزیدن ببوس.

معنی کلمه لوس در فرهنگ معین

۱ - (اِ. ) چاپلوس ، چرب زبان . ۲ - (عا. ) (ص . ) کسی که خود را بی جهت نزد دیگران عزیز می کند.
(اِ. ) = لس : چاشنی ، مزه .

معنی کلمه لوس در فرهنگ عمید

۱. کسی که خود را بی جهت نزد دیگران عزیز کند و توقع بی جا داشته باشد.
۲. زننده، ناخوش آیند.
۳. (اسم مصدر ) [قدیمی] تملق، چرب زبانی: چو دستی نشاید گزیدن ببوس / که با غالبان چاره زرق است و لوس (سعدی۱: ۷۳ ).
۴. [قدیمی] چاپلوس، چرب زبان.

معنی کلمه لوس در فرهنگ فارسی

سیمئون تاریخدان و تاریخ نویس فرانسوی ( و. برتویل مانش ۱۸۳۳ - ف. ۱۸۹۲ م. ). وی کتابهایی درباره موضوعات تاریخی نوشته که معروف تر از همه [ ژاندارک درد و مرمی ] است .
چاپلوس، چرب زبان، کسی که بی جهت خودراعزیزنماید
( اسم ) چاشنی مزه .
پاپ مسیحی از سال ۱۱۴۴ تاسال ۱۱۴۵ میلادی .

معنی کلمه لوس در دانشنامه عمومی

لوس (فیلم). لوس ( انگلیسی: Luce ) فیلمی در ژانر درام است که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به نائومی واتس، اکتاویا اسپنسر، تیم راث و نوربرت لئو بوتس اشاره کرد.

معنی کلمه لوس در دانشنامه آزاد فارسی

گردنه ای در استان مازندران، شهرستان نوشهر، با ارتفاع ۲,۳۵۰ متر. در ۴۵کیلومتری جنوب شرقی نوشهر، سر راه نور به پول و مرزن آباد قرار دارد.

معنی کلمه لوس در ویکی واژه

چاپلوس، چرب زبان.
کسی که خود را بی جهت نزد دیگران عزیز می‌کند.
لس: چاشنی، مزه.

جملاتی از کاربرد کلمه لوس

نام تو و خطاب تو از سعد و از علوست با سعد و با علوست همیشه قران تو
تعالی الله، آن نامهٔ دل‌فریب بنامیزد، آن قاصد چاپلوس
خواهش طفلان پدر را نیست جز بهر مویز مرد دانا خوب می‌فهمد زبان چاپلوس
نرنجانی از خویش مرد کریم برانی زخود چاپلوس و لییم
غرض اینست، بر این آدم لوس دهند ار پول خواند روضه معکوس
بی محابا سینه بر دریای آتش می زند در نظر حسن گلوسوز که را دارد سپند؟
نه پلیسی که کلّه‌اش چو کدوست آن پلیسی که مثلِ برگِ هلوست
نیست اکنون ز چاپلوسی او جز حدیث رکاب بوسی او
ـ در بسته، اثر ژان پل سارتر، ایروان: لوساباتس، ۲۰۰۶م