لؤام. [ ل ُ آ ] ( ع اِ ) نیاز. حاجت. ( منتهی الارب ). || پرهای راست کرده تیر. ( منتخب اللغات ). پرده های راست کرده تیر. ( منتهی الارب ). لوام. [ ل َوْ وا ] ( ع ص ) بسیار نکوهنده. بسیار ملامت کننده. ( منتهی الارب ). بسیار نکوهش کننده. لوام. [ ل ُوْ وا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ لائم. ( منتهی الارب ). رجوع به لائم شود.
معنی کلمه لوام در فرهنگ معین
(لَ وّ ) [ ع . ] (ص . ) بسیار نکوهنده ، بسیار نکوهش کننده .
معنی کلمه لوام در فرهنگ فارسی
لوامه، سخت ملامت کننده، بسیارنکوهش کننده ( صفت ) جمع لائم ( لایم ) نکوهندگان ملامت کنندگان . نیاز . حاجت
معنی کلمه لوام در ویکی واژه
بسیار نکوهنده، بسیار نکوهش کننده.
جملاتی از کاربرد کلمه لوام
فصل اول در بیان معاد نفس ظالم و آن نفس لوامه است
و اما الوان انوار در هر مقام آن انوار که مشاهده افتد رنگی دیگر دارد بحسب آن مقام چنانک در مقام لوامگی نفس نوری ازرق پدید آید و آن از امتزاج نور روح بود یا نور ذکر با ظلمت نفس از ضیای روح و ظلمت نفس نوری ازرق تولد کند و چون ظلمت نفس کمتر شود و نور روح زیادت گردد نوری سرخ مشاهده شود و چون نور روح غلبه گیرد نوری زرد پدید آید و چون ظلمت نفس نماند نوری سپید پدید آید و چون نور روح باصفای دل امتزاج گیرد نوری سبز پدید آید و چون دل تمام صافی شود نوری چون نور خرشید باشعاع پدید آید.
چو باشد تند اماره است نامش بود لوامه چون کردند رامش
چون قدری از بند و حجاب وجود خویش رهایی یافت و از زندان وجود دانگی دریچهای بر فضای هوای عبودیت و مقام شجر گیش گشاده شد خود را در حبس وجود دانه بودن ملامت کرد و گفت: چون میتوانی که بتربیت و تزکیت ازین حبس خلاص و فلاح یابی چرا توقف روا داری و کمر جد و اجتهاد بر میان نبندی و چون لئیمان بدین حضیض و اسفل راضی باشی؟ او را درین مقام نفس لوامه خوانند که بملامت خویش برخاست.
آشوک سلوان در ۸ ژانویه ۱۹۸۹ در چنیمالای، ارود، تامیل نادو، هند در پانیرسلوام و مالار به دنیا آمد. او در سه سالگی به چنای نقل مکان کرد و قبل از فارغالتحصیلی در رشته ارتباطات بصری از کالج لویولا، تحصیلات خود را در مدرسه متوسطه عالی سانتوم، چنای به پایان رساند. در کالج، آشوک سلوان در فیلمهای کوتاه شرکت کرد و دوازده فیلم کوتاه را به عنوان بازیگر و همچنین کارگردانی چند فیلم را انجام داد، از جمله گرین که در کنفرانس بینالمللی تامیل توث ۲۰۱۲ در سنگاپور برنده بهترین فیلم شد.
ز بهر مبتدی اغلب لوامع بود نوری که بر دل گشت طالع
روشن شد از لوامع اشراق آن جمال آن پرتوی که نیر خورشید ازو گرفت
چونکه شد لوامه بر طبع هواست مختلف احوال با خوف و رجاست
نفس اماره و لوامهست و دیگر ملهمه مطمئنه با سه دشمن در یکی پیراهن است
درین فصل شرح حال نفس لوامه میباید داد که عبارت ازان «فمنهم ظالم لنفسه» آمد و بیان معاد او میباید کرد چنانک حق تعالی ابتدا بدو کرد.