لواء

معنی کلمه لواء در لغت نامه دهخدا

لواء. [ ل ِ ] ( ع اِ ) ( در استعمال فارسی زبان بدون همزه آید ) رایت. عَلَم. علم لشکر. ( مهذب الاسماء ). بند. علم بزرگ. ( دهار ). ام الرمح. درفش. بیرق. علم و آن کوچکتر است از رایت. درفش لشکرکشان. علم خرد. ( منتهی الارب ). علم فوج و نشان لشکر. ( غیاث ). لوای. ج ، اَلویِه. جج ، الویات. || لبثوا بالسواء و اللواء؛ یعنی برانگیختند به استغاثه و فریاد کردن. || لواء الحیة؛ پیچیدگی مار. ( منتهی الارب ).
لواء. [ ل َوْ وا ] ( ع اِ ) مرغی است. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه لواء در فرهنگ معین

(لِ ) [ ع . ] (اِ. ) پرچم ، بیرق . ج . الویة .

معنی کلمه لواء در ویکی واژه

پرچم، بیر
الویة.

جملاتی از کاربرد کلمه لواء

و عن ابن عباس: انّ النّبیّ (ص) قال: اذا کانت لَیْلَةِ الْقَدْرِ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ الّذین هم سکّان سدرة المنتهی و فیهم جبرئیل فنزل جبرئیل و معه الویة ینصب لواء منها علی قبری و لواء علی بیت المقدس و لواء فی مسجد الحرام و لواء علی طور سیناء، و لا یدع فیها مؤمنا و لا مؤمنة الّا سلّم علیه.
فهو صلّی اللَّه علیه و سلّم محمّد و امّته الحمّادون، و لواءه الحمد، و مقامه المحمود.
منطقهٔ کوها، جزئی از کوه‌های ساحلی ممتد از شمال لواء اسکندرون تا جنوب کوهای لبنان به ارتفاع بین (۴۰۰ تا ۷۰۰) متر از سطح دریا، که به تدریج در جنوب غربی افزایش می‌یابد.
احمد حافظ عوض (به عربی: أحمد حافظ عوض) روزنامه‌نگار و مترجم مصری است که در طول سال‌های ۱۸۹۸ تا ۱۹۰۶ میلادی در روزنامه‌های «کوکب الشرق» و «اللواء» به نویسندگی مشغول بود.
أجعود روستای بزرگی از توابع استان ضالع در کشور یمن و در شبه جزیره عربستان واقع می‌باشد. روستای آبادی است در منطقهٔ ضالع و در پایهٔ کوه (رُدفان) زیر تپهٔ بلندی واقع شده‌است. مؤلف وتاریخ‌نویس مشهور یمنی عمر بن علی بن سُمره الجعدی که از مشهورترین تألیفات ایشان کتاب (طبقات فقهاء یمن) است از این روستا می‌باشد. همچنین (اجعود) روستایی در ناحیهٔ (التَعزیَِة) در عزلهٔ لواء تعز درپاکوه‌های جَعلان قرار دارد.
یا من لواء عشقک لا زال عالیا قد خاب من یکون من العشق خالیا
از شمال لواء اسکندرون و ترکیه، از جنوب استان حماه به طول ۱۵۸ کیلومتر، از مغرب استان لاذقیه به طول ۲۹ کیلومتر، و از سمت مشرق به استان حلب به طول ۱۵۹ کیلومتر محدود می‌گردد.
رو یدک ان خصمک بالعراء خضیب الرمح منصوب اللواء
چو با رسول علی آورد لواءَ‌الحق بود مُخاطَبه و نام تو طرازِ لوی
فرمان آید که: ای جبرئیل! محمد را حاضر کن تا اینان را تزکیت کند. جبرئیل برود و میکائیل و اسرافیل با وی، مصطفی (ص) را بر براق نشانند، با لواء کرامت، و تاج ولایت، ابو بکر بر راست او، و عمر بر چپ او، و عثمان از پس، و علی (ع) از پیش. منبری نهاده از یاقوت سرخ برابر عرش مجید. مصطفی (ص) بمنبر برآید از حضرت عزّت ندا آید که: ای محمد! انبیاء دعوی کردند که ما رسالت رسانیدیم، و پیغام گزاردیم، بیگانگان منکر شدند. امّت تو پیغامبران را گواهی دادند. اکنون تزکیت گواهان میخواهند. رسول (ص) ایشان را تزکیت کند، گوید: بار خدایا راستگویانند، و نیک مردانند، و تو خود گفته‌ای بار خدایا که: بهینه امّت ایشان‌اند: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ، جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً. ربّ العالمین گوید: گواهی‌شان قبول کردم، و حکم کردم بیگانگان را سیاست و عقوبت، و دوستان را مثوبت و رحمت. آن گه پیغامبران گویند: بار خدایا امّت احمد را بر ما حقّی واجب‌گشت که بتبلیغ رسالت ما گواهی دادند. بار خدایا! اگر در میان ایشان گناهکاریست، آن معصیت وی در کار ما کن، و بفضل خود او را بیامرز. ربّ العالمین گوید: بیک شهادت که از بهر شما دادند مستوجب شفاعت شما گشتند، و حقّ ایشان بر شما واجب گشت، پس من خود چه سازم ایشان را از کرامت و نواخت؟ که هفتاد سال از بهر من در سرای بلا غم خوردند، و بار بلاء ما کشیدند، و به یگانگی ما گواهی دادند، جز بر راستی و دوستی نرفتند.
و گفت: وطای من بزرگست ازو باز نگردم تا از محمد تا در تحت وطای من نیارد این آن معنی است که شیخ بایزید گفته است لوائی اعظم من لواء محمد و شرح این در پیش داده‌ایم.
بعضی از این لواءها اسامی عجیبی دارند، که اشاره به رنگ و شمایل لواء/پرچم یکی از تیپ‌های هشتگانهٔ ارتش دودمان چینگ دارد.
لواء نا مرتفع و شملنا مجتمع و روحنا کما تری فی درجات و دول
و گفت: آن که نطق او بی ینطبق و بی یسمع و بی یبصر بود. تا لاجرم حق بر زبان بایزید سخنی گوید و آن، آن بود که: لوائی اعظم من لواء محمد. بلی!
زهی لواء و علم لا اله الا الله که زد بر اوج قدم لا اله الا الله
ورود و حضور ارمنیان لبنان به نسل‌کشی ارامنه سال ۱۹۱۵ بازمی‌گردد که از طریق اراضی سوریه وارد این کشور شدند و اکثریت آنان در اردوگاه‌های پناهندگان در بیروت سکنی گزیدند. سپس در سال ۱۹۳۹ تعدادی بالغ بر ۱۵ هزار نفر از ارامنه لواء اسکندرون که تحت سیطره ترکیه قرار داشتند به بقاع مهاجرت کردند و گروهی دیگر از آن‌ها نیز در خلال جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ از فلسطین به سرزمین لبنان مهاجرت کردند.