معنی کلمه لو دادن در لغت نامه دهخدا
- به لو دادن ؛ از دست دادن.از دست بدادن.
- لو دادن چیزی را یا مالی را ؛ به مفت از دست دادن. به رایگان از دست دادن. از دست دادن به رایگان یا به ثمن بخس. به رایگان یا به نرخی ارزان از دست دادن. از دست دادن بی عوض.
- لو دادن خود را ؛ گناه خود را ابلهانه اظهار کردن. راز خود را آشکار کردن.
- لو دادن کسی را ؛ سرّ او را بروز دادن. راز او را فاش کردن. پنهانی را به دست دادن. راز بد او را فاش کردن. آشکار کردن سر کسی را. راز کسی را آشکار کردن. گناه سپرده او را فاش کردن. سر اورا گفتن. راز پرده او آشکار کردن. لو دادن شریک جرم خود را. تباهکاری وی را بروز دادن : زن از سرقت شوی باخبر بود چون او را نوید دادند شوهر را لو داد.
- لو دادن ناموس خود را ؛تن دادن که با وی تبهکاری کنند. به بی عصمتی تن دادن. راضی شدن که با وی فساد کنند. عفاف خود را از دست دادن.