لنگر انداختن. [ ل َ گ َ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) ( ... کشتی ) توقف کردن او دردریا با افکندن لنگر در آب. افکندن لنگر کشتی به دریا. || قرار گرفتن. مقام گرفتن. ( غیاث ). - لنگر انداختن کسی در جائی ؛ توسعاً متوقف شدن در هر جا. دیر در خانه کسان ماندن چنانکه چند روزی. توقف نسبتاً طویل کردن. خانه نزول شدن ( در تداول مردم قزوین ). در خانه دیگران دیر ماندن. پوست تخت انداختن. القاء عصا. القاء جران. رجوع به مجموعه مترادفات ص 31 شود. - امثال : کنگر خورده لنگر انداخته .
معنی کلمه لنگر انداختن در فرهنگ معین
( ~ . اَ تَ ) [ یو - فا. ] (مص ل . ) ۱ - توقف کردن کشتی بندر. ۲ - کنایه از: ماندن زیاد در جایی .
معنی کلمه لنگر انداختن در فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) ۱- متوقف ساختن کشتی با انداختن لنگر آن در آب مقابل لنگر برداشتن . ۲- ( مصدر )متوقف شدن کشتی با انداخته شدن لنگر آن در آب . ۳- قرار گرفتن مقام گرفتن . یا لنگر انداختن کسی در جایی . اقامت کردن وی در آنجا برای مدتی نسبه طولانی . یا کنگر خورده لنگر انداخته . ( مثل ) دربار. کسی گویند که بیش از حد معمول در محلی اقامت کند .
معنی کلمه لنگر انداختن در ویکی واژه
sbarcare توقف کردن کشتی بندر. کنایه از: ماندن زیاد در جایی.
جملاتی از کاربرد کلمه لنگر انداختن
الندیل، پسرانش ایسیلدور و آناریون و حامیانشان به سرزمین میانی فرار کردند. الندیل در لیندون لنگر انداختند اما امواج ایسیلدور و آناریون را به خلیج بلفالاس و دهانهٔ رود آندوئین بردند. آنها در سال ۳۳۲۰ آرنور و گاندور را در سرزمین میانی بنا نهادند و «سنگهای جهان بین» یا پالانتیری (مفرد: پالانتیر) را از آن خود کردند. این گوی جهان بین را الفهای تول ارسئا به همراه درخت سپید نومنور و دانهٔ نیملاث به فرمانروای آندوئینه داده بودند.
طبق « اثر لنگر انداختن»، معمولاً اولین گزینههای ارائه شده، تأثیر به سزایی را در انتخاب افراد بین گزینههای موجود دارند. زمانی که سوزن فکر و تصمیمگیری فرد، بر روی مورد خاصی گیر کند، تصمیمگیریها و قضاوتهای آتی وی، در طی مقایسه موارد موجود با مورد یا موارد اولیه شکل میگیرند.
در کتاب افسانههای ناتمام آمده است که الندیل پس از لنگر انداختن در سرزمین میانی به زبان کوئنیا میگوید: بیرون از دریای بزرگ به سرزمین میانی آمدهام. در این مکان پایداری میکنم. من و فرزندانم. تا پایان دنیا. سنت چنان شد که الندیل و ۳۸ نسل پس از او تا آراگورن دوم هنگامی که تاج گاندور را بر سر میگذاشتند این جملات را تکرار میکردند.
شب آمد سبک لنگر انداختند در آن روی دریا مکان ساختند
ز هر دو طرف لنگر انداختند به خاب و خورش گردن افراختند
ز کشتی همه لنگر انداختند ز هر در حکایت همی خواستند