لنفی
جملاتی از کاربرد کلمه لنفی
ابن صوریا چون جواب مسائل شنید، مسلمان گشت، گفت: اشهد أن لا اله الا اللَّه و هذا رسول اللَّه النبی الامّی العربی الّذی بشر به المرسلون. پس جهودان بازگشتند مفتون و مخذول، رب العزة گفت جلّ جلاله: وَ مَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ ای ضلالته و کفره، فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً لن تدفع عنه عذاب اللَّه. این بر معتزله و قدریه حجتی روشن است که رب العزّة ضلالت و کفر ایشان بارادت خود برد. و نفع و ضرر آن در دفع از رسول خود بگردانید. أُولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ ای یصلح قلوبهم و یهدیهم، لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ للمنافقین بهتک السر، و للیهود بالقتل و النفی، وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ دائم کثیر.
«قُلْ مَنْ یَکْلَؤُکُمْ» قل لهم یا محمّد من یحفظکم، «بِاللَّیْلِ» اذا نمتم، «وَ النَّهارِ» اذا تصرفتم، «مِنَ الرَّحْمنِ» ای من بأس الرّحمن، و من عذابه، و قیل من امره هذا کقوله: «فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ»، و قیل هذا استفهام معناه النفی، ای لا کالی لکم من عذابه ان اتاکم لیلا او نهارا، نقول کلاه کلاة ای حفظه.
۲-ابن رسته اصفهانی، احمد بن عمر، الاعق النفیسه، (۱۳۶۵)، ترجمه حسین قره چانلو، چاپ اول، تهران، انتشارات امیر کبیر.
وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ، ای الشریف الکریم علی اللَّه الکثیر الخیر، العظیم الشأن، هذا قسم جوابه محذوف لدلالة ما بعده من الکلام علیه، تأویله: وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ ان الرسول صادق و الساعة حق. و بر قول ایشان که گفتند قضی الامر جواب مقدم است تقدیره: وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ، قضی الامر باین قرآن بزرگوار که کار گزاردند و حکم راندند در ازل و قیل جوابه: بَلْ عَجِبُوا و جوابات القسم سبعة: انّ الشدیدة کقوله: وَ الْفَجْرِ وَ لَیالٍ عَشْرٍ الی قوله: إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ. و ان الخفیفة کقوله: تَاللَّهِ إِنْ کُنَّا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ، و ما النفی کقوله: وَ الضُّحی وَ اللَّیْلِ إِذا سَجی ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ، و اللام المفتوحة، کقوله: فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ، و لا کقوله: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ و قد کقوله: وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها، الی قوله: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها، و بل کقوله: ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ، بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ یعرفون نسبه و صدقه و امانته، فَقالَ الْکافِرُونَ هذا، ای هذا الذی یقول ان نبعث، شَیْءٌ عَجِیبٌ و قیل اختیار اللَّه محمدا للرسالة و الانذار شیء عجیب، اگر کسی گوید در سوره ص و قال الکافرون بواو و گفت و اینجا بفا گفت چه فرق است؟ جواب آنست که عرب استعمال فا جایی کنند که ثانی باول متصل بود که در فا معنی اتصال است و اینجا شَیْءٌ عَجِیبٌ متصل است بآنچه گفت عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ و این معنی اتصال در سوره ص نیست لا جرم بواو گفت نه بفا.
احمد راسم النفیس (متولد ۲ آگوست ۱۹۵۲م در منصوره مصر) از سیاست مداران و رهبران شیعه در مصر و رئیس التحریر الشیعی (حزب مصری) این کشور است.
احمد راسم نفیس (به عربی: احمد راسم النفیس) در سال ۱۹۵۲م در مصر دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را در رشته پزشکی تا حد دکترا ادامه داد و به استادی دانشگاه رسید.
لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ، ای لیعلی الحق و یسفل الباطل، وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ المشرکون، و کرر لانّ الأوّل متصل بقوله وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ ای انتم تریدون العیر و اللَّه یرید اهلاک النفیر و الثانی متصل بالکل. قومی مفسران گفتند: که این دو آیت در نزول پیش از کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ اند و در قراءت بعد از ابتدا.
چون پدید آمد سر وادی ز راه النفیر از آن نفر برشد به ماه
این آیت در شأن سه کس فرو آمد: صفوان بن امیه و ربیعة و حبیب بن عمرو الثقفیین، بر در کعبه نشسته بودند و با یکدیگر راز میگفتند، حبیب گفت: محمد با اصحاب خویش میگوید که خداوند من راز نهانی که میان دو کس رود میداند و هر جا که سه کس فراهم آیند چهارم ایشان بود، گویی آنچ میان ما میرود میداند. ربیعة گفت: مگر بعضی داند همه نه، صفوان گفت و نه یک کلمه که اگر دانستید همه دانستید حبیب گفت: چنانست که صفوان میگوید، از این رازها و نهانیها هیچ نداند، بجواب ایشان این آیت آمد:، میپندارند که ما سرّ دل ایشان نمیدانیم و راز ایشان نمیشنویم، بلی میدانیم و میشنویم و فرشتگان نیز مینویسند که بر ایشان موکّلند. قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فی قولکم و علی زعمکم، فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ ای فانا اول من عبده بانه واحد لا شریک له و لا ولد و اول من کذّبکم و خالفکم فیما قلتم. قال ابن عباس، ان، هاهنا بمعنی النفی و الجحد، ای ما کان للرحمن ولد و انا اول الشاهدین له بذلک، العابدین له و قیل العابدین، بمعنی الآنفین، یعنی انا اول الآنفین من هذا القول، المنکرین ان له ولدا، یقال عبد یعبد عبدا، اذا انف و غضب، و المعنی: انا اول من غضب للرحمن، ان یقال له ولد، قرأ حمزة و الکسائی، ولد بضم الواو و سکون اللام و قرأ الباقون ولد بفتحتین و الوجه انهما لغتان کالصلب و الصلب و یجوز ان یکون ولد جمع ولد کاسد لجمع الاسد. ثم نزّه نفسه عن الولد فقال: سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ ای عما یقولون من الکذب.
۱- ابن رسته اصفهانی، احمد بن عمر، الاعق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، چاپ اول، تهران، انتشارات امیرکبیر: ۱۳۶۵
وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ حسن گفت معنی آنست که ایشان شفیعان مااند بنزدیک خدای در کار و شغل دنیا و معاش دنیا که ایشان ببعث و نشور ایمان ندارند. و قیل معناه شفعاؤنا عند اللَّه ان یکن بعث و نشور و قیل فی الکفار من یعتقد البعث، قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِما لا یَعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ ای أ تخبرون اللَّه انّ له شریکا فی السماوات و الارض او عنده شفیعا بغیر اذنه و لا یعلم اللَّه لنفسه شریکا فی السماوات و لا فی الارض فنفی العلم لنفی المعلوم، سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ نزّه نفسه عن ان یکون معه معبود او شریک. قرأ حمزة و الکسائی: عما تشرکون بالتّاء هاهنا و فی سورة النحل و الروم.