معنی کلمه لنبان در لغت نامه دهخدا
ملامتشان مرا میداشت گفتی
چو مهمانی به بنگاه عروسان
به خود گفتم عجب نبود که نفرت
کنند از صحبت لنبان لبیبان.نزاری.
لنبان. [ لُم ْ ] ( اِخ ) نام محله ای به اصفهان. نام محلتی در مرکز اسپاهان. رفیعالدین شاعر ازآنجاست. یاقوت گوید: ده بزرگی است به اصفهان و آن را دروازه ای باشد که بدان شهرت یافته ( و هنوز برجاست ). کمال اسماعیل در مدح رئیس لنبان گفته :
تا زبانم به کام جنبان است
در ثنای رئیس لنبان است.( از جهانگیری ).