معنی کلمه لن ترانی در لغت نامه دهخدا
اگر بخل خواهد که روی تو بیند
به گوش آید او را ز تو لن ترانی.فرخی.ارنی گر بسی خطاب کنی
بانگ آید به لن ترانی باز.عطار.موسی طور عشقم در وادی تجلی
مجروح لن ترانی چون خودهزار دارم.سعدی.داغ فرمان بر جبین خیال او [موسی ] نهادند و از لن ترانی میخی ساخته بر احداق اشواق او زدند. ( کلیات سعدی مجلس سوم ).
چو رسی به طور سینا ارنی مگوی و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب لن ترانی.؟تو بدین جمال زیبات اگر به حشر آیی
ارنی بگوید آن کس که بگفت لن ترانی.؟|| ( اِ مرکب ) در تداول عوام ،دشنام و بد و بیراه. سخن درشت. رجوع به لن ترانی گفتن شود.