لمانی

معنی کلمه لمانی در لغت نامه دهخدا

لمانی. [ ] ( ص نسبی ) قسمی مروارید : و مروارید اصفهبد حرج قطری و لازک و وردی و مفرس و لمانی که هر کس مثل آن ندیده بود. ( تاریخ بیهق ).

معنی کلمه لمانی در فرهنگ فارسی

( صفت ) قسمی مروارید است : مروارید اصفهبد حرج قطری و لازک و وردی و مفرس و لمانی که هر کس مثل آن ندیده بود .

جملاتی از کاربرد کلمه لمانی

سوی دیر از کعبه یازیدم عنان بر مسلمانی گزیدم کافری
تو چه گویی چنین روا باشد در مسلمانی و خردمندی
چنان برداشت‌ کیش‌ کفر را تیغ تو از عالم که در چشم بتان جاکرده آیین مسلمانی
تو موسائی و در حد خود اکرم نه سلمانی و نه این دورمنا
محمدبن الفضل گوید شدنِ مسلمانی از چهار چیز است بدانچه کار نکنند و بدانچه ندانند کار کنند و آنچه ندانند نیاموزند و مردمان را از آموختن باز دارند.
در آن کشور مسلمانی مجویید که شوخ نامسلمان من آنجاست
گرد رخسار و دو زلف عنبرین می کن طواف تا شوی حاجی و گردی در مسلمانی تمام
شیخ گفت مسلمانی گردن نهادن بود حکمهای ازلی را والاسلام ان یموت عنک نفسک».
مسلمانی بیاموزیم از وی اگر آن طره کافر بگیریم
خدای مهر مسلمانیش کند روزی که باز کافر من از کمین برون آمد