لقب

معنی کلمه لقب در لغت نامه دهخدا

لقب. [ ل َ ق َ ] ( ع اِ ) نام که دلالت بر مدح یا ذم کند. اسمی معنی مدحی یا ذمی را. آن نام که پس از نام نخستین دهند کسی را و حاوی مدحی یا ذمی باشد.نامی که در آن معنی مدح یا ذم منظور باشد به خلاف علم که در آن هیچ معنی منظور نباشد. ( غیاث ). جرجانی گوید: ما یسمی به الانسان بعد اسمه العلم من لفظ یدل علی المدح او الذّم لمعنی فیه. ( تعریفات ). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: در لغت کلمه ای را گویند که آن تعبیر از چیزی کند و در اصطلاح علمای عربیت علمی باشد که مشعر بر مدح یا ذمی باشد به اعتبار معنی اصلی آن وصرّح بذلک المولوی عصام الدین فی حاشیة فوائد الضیائیه فی المبنیات - انتهی. پاچنامه. پاژنامه. علاقیة. ( منتهی الارب ). نبز. ورنامه و نام بد. ( مهذب الاسماء ).بارنامه. ( دهار ) ( مجمل اللغة ). بارنام. ( مجمل اللغة ). برنامه. نَقَر. نَقِر. قِزی. ج ، اَلقاب. ( منتهی الارب ). صاحب آنندراج گوید:... این کلمه با لفظ یافتن ،گرفتن ، کردن ، نهادن و دادن مستعمل است :
آن کت کلوخ روی لقب کرد نغز کرد
ایرا لقب گران نبود بر دل فغاک.منجیک.به شهری کجا نرم پایان بدند
سواران پولادخایان بدند
کسی را که بینی تو پای از دوال
لقب شان چنین بود بسیار سال.فردوسی.به عید رفت به یک نام و بازگشت ز عید
نهاده خلق مر او را هزار گونه لقب.فرخی.ما را سخن فروش نهادی لقب ، چه بود
خواجه ز ما به زر نخریدی همی سخن.فرخی.تریاق بزرگ است و شفای همه غمها
نزدیک خردمندان می را لقب این است.منوچهری.آنچه غرض بود بیاوردم از این سه لقب : ذوالیمینین ، ذوالریاستین و ذوالقلمین. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 137 ). وی را [محمود را] لقب سیف الدوله کردند. ( تاریخ بیهقی ص 197 ). و با خانان ترکستان مکاتبت کنند و ایشان را هیچ لقبی ارزانی ندارند. ( تاریخ بیهقی ص 294 ). در منشور، این پادشاه زاده را خوارزمشاه نبشتند و لقب نهادند. ( تاریخ بیهقی ص 361 ).
نشگفت کز او من زمن شدستم
زیرا که مر او را لقب زمان است.ناصرخسرو.بر لذت بهیمی چون فتنه گشته ای
بس کرده ای بدانکه حکیمت بود لقب.ناصرخسرو.وگر کریم شود آرزوت نام و لقب
کریم وارث فعل کرام باید کرد.ناصرخسرو.

معنی کلمه لقب در فرهنگ معین

(لَ قَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - بَر نام ، اسمی غیر از اسم اصلی که شخص به آن شهرت پیدا می کند. ۲ - نامی که دلالت بر مدح یا ذم شخص کند. ج . القاب .

معنی کلمه لقب در فرهنگ عمید

اسمی غیر از نام اصلی که فردی به آن شهرت پیدا کند، خواه دلالت بر ذم کند یا مدح.

معنی کلمه لقب در فرهنگ فارسی

اسمی که به آن شهرت پیداکنندغیرازاسم اصلی او
( اسم ) ۱- نامی که دلالت بر مدح یا ذم شخص کند پاچنامه پاژنامه پاشنامه : چون هیچ دستاربند را لقب نبود ابوالقاسم عباد را که عالم شیعی بود صاحب کافی نوشتندی ... جمع : القاب . ۲- اسم عنوان : چنانکه خلیل رحمه الله هر یک را از ازاحیف اشعار عرب لقبی از اسمائ مصادر و نعوتی که از آن مشتق باشد مناسب تصرف آن در فامیل نهاده است .

معنی کلمه لقب در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] لقب به اسمِ قرار داده شده به عنوان موضوع حکم شرعی اطلاق می شود.
لقب، در اصطلاح علمای اصول به معنای هر اسمی است که موضوع حکم قرار می گیرد، چه اسم مشتق باشد و چه اسم جامد ، مانند: «الفقیر» در جمله «اطعم الفقیر».و در اصطلاح علمای نحو ، مقابل اسم و کنیه بوده و به معنای هر اسمی است که مشعر به مدح و یا ذم می باشد، مانند: محمود (پسندیده) و سفّاح (خون ریز).
← نکته
۱. ↑ اصول الفقه، مظفر، محمد رضا، ج۱، ص۱۳۰.
...
[ویکی الکتاب] معنی لَا تَنَابَزُواْ: به یکدیگر لقب زشت ندهید(از نبز به معنی لقب و به نظر بعضی لقب زشت)
معنی إِسْرَائِیلَ: لقب حضرت یعقوب پیامبر(علی نبینا وعلیه السلام)
معنی یَعْقُوبَ: ازپیامبران الهی علی نبینا وعلیه السلام و لقب ایشان اسرائیل است
معنی فِرْعَوْنَ: لقب پادشاه مصر-نام جبار و دیکتاتور نژاد قبط و پادشاه ایشان (منظور از کلمه فرعون در قرآن کریم فقط برای فرعون زمان موسی استفاده شده است)
معنی ذِی ﭐلْقَرْنَیْنِ: لقب یکی از اولیاء الهی علیهم السلام (در روایتی از امام صادق علیه السلام درمورد ذی القرنین علیه السلام آمده است که کارهائی میکرد که از بشر عادی ساخته نیست و شخصی از حضرت علی (علیهالسلام) پرسید : آیا ذو القرنین پیغمبر بود ؟ در پاسخ فرمود : نه ، ولی بن...
معنی نُّونِ: ماهی (ذا النون یعنی صاحب ماهی ، که لقب حضرت یونس فرزند متی علی نبینا و علیهما السلام است که صاحب داستان ماهی است و از طرف پروردگار مبعوث بر اهل نینوی شد و ایشان را دعوت کرد ولی ایمان نیاوردند پس نفرینشان کرد و از خدا خواست تا عذابشان کند همین که نشا...
معنی ذَا ﭐلنُّونِ: لقب حضرت یونس علی نبینا و علیه السلام (کلمه نون به معنای ماهی است و ذا النون یعنی صاحب ماهی ، یونس پیغمبر فرزند متی علی نبینا و علیهما السلام است که صاحب داستان ماهی است و از طرف پروردگار مبعوث بر اهل نینوی شد و ایشان را دعوت کرد ولی ایمان نیاوردند پ...
معنی مَسِیحُ: لقب حضرت عیسی بن مریم علی نبینا و علیه السلام (مسیح به معنای ممسوح (مسح شده)است و اگر آن جناب را به این نام نامیدند ، به این مناسبت بوده که آن جناب ممسوح به یمن و برکت و یاممسوح به تطهیر از گناهان بوده و یا با روغن زیتون تبرک شده ممسوح گشته ، چون ان...
تکرار در قرآن: ۱(بار)
لقب نام دوم انسان است که با آن خوانده می‏شود و درآن مراعات معنی لازم است به خلاف نام اول که شاید مرتجل و بدون مراعات معنی باشد مثل امیرالمؤمنین که لقب علی «علیه السلام» است. لقب دو جور است که بر سبیل تشریف و مدح چنانکه گفته شد دیگری بر سبیل نبز و طعن . یعنی به خودتان عیب نتراشید و با القاب بد یکدیگر را تعییب نکنید نبز چنانکه در قاموس گفته به معنی لمز (و طعن) است «اَلنَّبْزُ: اَللَّمْزُ» القاب فقط یکبار در قرآن آمده است.

معنی کلمه لقب در ویکی واژه

soprannome
titolo
بَر نام، اسمی غیر از اسم اصلی که شخص به آن شهرت پیدا می‌کند.
نامی که دلالت بر مدح یا ذم شخص کند.
القاب.

جملاتی از کاربرد کلمه لقب

چون ملکشاه شد جهان‌آرای آنکه بودش لقب جلال‌الدین
کمال اشک ترا نیک نام شد باران که گفته اند لقب ز آسمان فرود آید
اسب اورا چه لقب ساخته اند مملکت گیر و ولایت پیمای
رکن دین و رکن دنیا زان قبل داری لقب کز تو شد هم رکن دین هم رکن دنیا استوار
وزدم خصمانت‌ جون اشک حسام افزوده گشت اشک را گوهر لقب دادند بر روی حُسام
حُسامش را لقب دادست نُصرت پرند آب رنگ آتش افشان
نظم، از نثر نمیکردم فرق؛ سخنم را لقب هذیانی
هر کسی را کنیت و نام و لقب در خورد اوست پس در آوردست‌شان اندر جهان خواب و خورد