لفا

معنی کلمه لفا در لغت نامه دهخدا

( لفاً ) لفاً. [ ل َ ف فَن ْ ] ( ع ق ) در لف.در طی . در جوف. جوفاً: رسید وجه را لفا فرستادم.

معنی کلمه لفا در فرهنگ فارسی

باز کردن پوست آن را و برهنه نمودن و باز گشادن .

جملاتی از کاربرد کلمه لفا

یَسعی اِلَی المَلِکِ المَیمونِ طائِرُهُ لِیَقتَنی فی ذُراه خَیرَةَ الفالِ
بوسه زنم بر رخ گلفا مشان احمد و محمود نهم نامشان
دو زلفانت گرم تار ربابم چه میخواهی ازین حال خرابم
گهرفشانان ، صدرا ، زعشق الفاظت بسا غرور من از گوهر عدن بخورم
بدند پیش و پس خیل رایتت دو گروه مخالفان به نفاق و موافقان به وفاق
حال مخالفان تو از رنج کاسته است تا دیده‌اند طلعت راحت فزای تو
برای سنت عطرش نسیمی از آن زلفان عنبر بو گرفتست
آب مخالفان مده الا زجوی تیغ کابشخور مخالف از حد خنجر است