لغزشی

معنی کلمه لغزشی در لغت نامه دهخدا

لغزشی. [ ل َ زِ ] ( ص نسبی ) که لغزیدن عادت اوست. معتاد به لغزش. اهل لغزش.

معنی کلمه لغزشی در فرهنگ فارسی

( صفت ) آن کسی که لغزیدن عادت اوست معتاد بلغزش .

جملاتی از کاربرد کلمه لغزشی

آزادگان به قید تعلق کم اوفتند ور زانکه لغزشی برود محکم اوفتند
بی‌خطایی نیست بیدل اضطراب اهل درد اشک چون بیتاب‌ گردد لغزشی پیدا کند
لغزشی چون شبنمِ گل گر ز من صادر شود جذبهٔ خورشیدِ عالمتاب می‌گیرد مرا
همه‌راست جادهٔ پیچشی همه راست خجلت‌گردشی توچنان مروکه ز لغزشی به‌کجی زند خط مسطرت
هرکجا پایی به راهت برده عجز لغزشی بر سپهر ناز طرح‌ کهکشان انداخته
چهارم: اگر لغزشی از او به وجود آید چشم از او بپوشاند
سعی اشکیم‌، دویدن چه خیال است اینجا لغزشی بود ز ما آبله پایان ‌گل کرد
همچو اشکم لغزشی آمد به پیش گامِ اول محرمِ منزل شدم
لغزشی خورده ز پا تا سر ما خنده دارد خط بی‌مسطر ما
این زن ار لغزشی کند شومست در بر عقل و شرع‌، مذمومست