لطم

معنی کلمه لطم در لغت نامه دهخدا

لطم. [ ل َ ] ( ع مص ) طپانچه زدن بر رخسار و بر اندام. منه المثل : لو ذات سوار لطمتنی قالته اًِمراءة لطمتها اًِمراءة غیر کفوها. ( منتهی الارب ). سیلی زدن. پنجه بر روی زدن. ( زوزنی ). ضرب. ( تاج المصادر ). || برچسبانیدن. || سپیدروی شدن اسب. ( یستعمل مجهولاً ) و یقال : لطم الفرس. ( منتهی الارب ). || آسیب یافتن کشتی از موج. || آسیب یافتن کشتی از تصادم با کشتی دیگر. ( دزی ).
لطم. [ ل ُ طُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ لطیم. ( منتهی الارب ).
لطم. [ ] ( اِ ) قسمی ماهی در دریای هند. ( دمشقی ).

معنی کلمه لطم در فرهنگ معین

(لَ طْ ) [ ع . ] (مص م . ) سیلی زدن .

معنی کلمه لطم در فرهنگ عمید

تپانچه، سیلی.

معنی کلمه لطم در فرهنگ فارسی

تپانچه زدن، سیلی زدن
۱- ( مصدر ) صدمه زدن آسیب رسانیدن . ۲- تپانچه زدن بررخسار وبراندام سیلی زدن . ۳- ( مصدر ) آسیب یافتن .
قسمی ماهی در دریای هند

معنی کلمه لطم در ویکی واژه

سیلی زدن.

جملاتی از کاربرد کلمه لطم

الطمارقیه (به عربی: الطمارقیة) یک روستا در سوریه است که در ناحیه وادی العیون واقع شده‌است. الطمارقیه ۶۰۷ نفر جمعیت دارد.
سید نورالدین با توجه به اینکه سردار حکمت از دوستان او محسوب می‌گردید و با حمایت حزب او به همراه قوام به مجلس راه یافته بود و دوستی و حمایت سردار حکمت از قوام در ماجرای ۳۰ تیر در برابر خواست عمومی قرار گرفته و از قوام حمایت نمود که باعث گردید به وجهه او لطمه وارد شود. پس از این ماجرا نورالدین به مخالفت با مصدق پرداخت و پس از تشکیل جبهه ملی در شیراز به رهبری حسین راضی و حمایت سایر احزاب و علما از جبهه ملی در برابر حزب برادران این اختلاف نمودی بیرونی یافت.
نی نی غلطم بر رخ او زخمی نیست آن زخم که دیده ایش بر جان منست
در کل هر نوع آسیب یا لطمه‌ای در بدن که یکی از ویژگی‌های زیر را داشته باشد احتمالاً کودک‌آزاری است:
منظور این استعاره آن است که فیزیک‌دان‌ها معمولأ مسائل را به ساده‌ترین صورت ممکن درمی‌آورند تا حل ریاضی آن امکان‌پذیر شود، تا جایی که این ساده‌سازی، به قابلیت به‌کارگیری نظریه در مسائل واقعی لطمه می‌زند.
آزار جسمی: هرگونه لطمه یا آزار بدنی؛ هر نوع کتک، تکان شدید، سوزاندن، پرتاب و هُل، مسمومیت، خفگی و مانند آن نشانهٔ آزار جسمی است.
نی نی غلطم ز بی زبانی پیشش به سخن شکر فشانی
چو گوی از غم به سر می‌غلطم و بر خاک می‌گردم که خود را از چه سرگردان آن سیمین بد نکردم
شاید هنرمندانی وجود داشته باشند که مجبور نباشید درباره‌شان تصمیم بگیرید، شاید فکرنکردن دربارهٔ برخی از هنرمندان، چندان به کارتان لطمه نزند، اما دربارهٔ وکیلی و نقش او در نقاشی و طراحی ایران، نمی‌توانید بی‌تفاوت باشید.
پیش زخم تو کعبتین کردار بر بساط نیاز می‌غلطم
داخل غار دارای اتاق‌هایی است که قدمت ساخت آن‌ها به دوره ساسانیان بازمی‌گردد. این غار در فهرست آثار ملی ایران قرار دارد و برای ثبت جهانی آن نیز پرونده‌ای تشکیل گردیده‌است. با این وجود تمرینات نظامی و معدن ماسه فعال در مجاورت آن، در حال لطمه زدن به آن می‌باشد.
از آنجا که اسپرس در دام ایجاد نفخ نمی‌کند امکان استفاده گیاه در چراگاه‌ها و مراتع می‌باشد و برای اینکه به دوام و قدرت رشد بعدی گیاه لطمه وارد نشود دام را در مرحله تولید جوانه گل و ارتفاع ۲۰ سانتی‌متری در مزرعه رها نمائیم.
دیده در گریه چو ابرست مرا در غلطم ابر را نیست چو چشم تر من گریانی
کی خبرش ز حال من پای نرفته در گلی لطمه ی موج غم بود رنج فزای هردلی
تا نفس نکُشتیم نگشتیم مسلمان تا لطمه نخوردیم چو گو گوی نبردیم
۴. در موردی که دشمن معاهده‌ای را که با مسلمانان بسته، نقض کند و اضافه بر پیمان‌شکنی، مشغول گمراه کردن و منحرف ساختن مؤمنین گشته و در دیانت طعن و لطمه وارد آورد.
در صورت وقوع حمله مسلحانه علیه یک عضو ملل متحد تا زمانی که شورای امنیت اقدام‌های لازم برای حفظ صلح و امنیت بین‌المللی را به عمل آورد، هیچ‌یک از مقررات این منشور به حق ذاتی دفاع از خود، خواه به‌طور فردی و خواه دسته جمعی لطمه‌ای وارد نخواهد کرد.
آفتابش چه گوست در خم زلف تا خورد لطمه ی زچوگانش
غلطم من که چراغی همه کس را میرد لیک خورشید مرا مرد و دگر کس را نی
زورق هستی شکست بس که درین بحر خورد لطمه باد عدم سیلی موج فنا